به مناسبت دسنگیری های دانشجویان چپ و به امید آزادی تمامی آنها
نابغه ای در بندخبر برایم هولناک بود "امین قضایی" دستگیر شد. او را درپی دستگیری دانشجویان چپ در 13 آذر ماه 1386 دستگیر کرده اند. من گاه گاهی نوشته هایش را توی اینترنت میخواندم. خواندن که چه عرض کنم سعی میکردم بخوانم. آنقدر پرمحتوا و سنگین مینوشت که برای فهمیدن هر جمله اش باید کلی وقت صرف کنی. کدام حکومتی ، کدام رژیمی ، کدام دولتی یک نابغه را دستگیر میکند و به زندان می اندازد؟!!. نابغه ای که بسیار فراتر از آنست که او را فعال سیاسی بدانی که نمی تواند باشد. نابغه ای که میتواند با همان جسارتی درونمایه فلسفی متفکران لیبرال را در مورد مذهب به چالش بکشد که درونمایه نظریات انگلس را. حتی سبزهای مدعی شناخت کامل تر انسان و جامعه را با نظریه "ارزش مصرف " به چالش می کشد.
در اینجا میخواهم مقاله ای از او را خلاصه کنم :نظریه شماره 1 : مذهب صرفا نتیجه ی رویکرد خاص هستی شناختی برخی از انسانها است که از طرف عموم پذیرفته می شود. یعنی انسان با هستی رابطه معرفت شناختی ایجاد میکند و مذهب بو جود می آید. مقصود ار مذهب در اینجا مذاهب اولیه مربوط به انسان های نخستین است.
به عبارتی مذهب را آموزه ، باورها و الگوهای رفتاری در زندگی دانست که برخی انسانهای کنجکاو و البته جاه طلب در اثر تجربیات فردی ابداع کرده و سپس به دلایلی کاملا تاریخی و اجتماعی مقبول جامعه افتاده است. این نمونه ای است از درک مذهب به عنوان یک تجربه ی فردی"
شناخت به واسطه امری اجتماعی یعنی زبان بو جود میآید ( برای همین است که خدای محمد به قلم قسم میخورد) و با توجه به اینکه مذهب قبل از زبان شکل گرفته است نمیتواند از طریق رابطه معرفت شناسی بو جود آمده باشد هرچند که مذهب به مفهوم عام از رابطه معرفت شناسی عاری نیست. این نگرش انسان اولیه را یک موجود کنجکاو در برابر هستی قرار می دهد آنهم قبل از شکل گیری زبان !
نظریه شماره 2 :مذهب به مثابه مراسمی برای شکل گیری و تحکیم روابط اجتماعی است. یعنی عاری از هر نوع رابطه معرفت شناختی و بدور از هرگونه بینش انسانی. صرفآ جهت تحکیم و حفظ روابط سنتی جامعه.
به عبارتی"مذهب را عقایدی دانست که طبقات مسلط جامعه برای کنترل ذهن و تسلیم اکثریت فرودست ، به ایشان تلقین می کند"
در صورتی که مذهب حرکتی برای شناخت هستی نیز هست و این نقد بر مذهب نمیتواند خاستگاه و نحوه شکل گیری آنرا توضیح دهد فقط از طریق نشان دادن نوع سو استفاده از مذهب سعی دارد آن را توضیح دهد.
نطریه شماره 3: نظریه روان کاوی و یا شنیدن صداها در ذهن دوبخشی انسانها در دوران اولیه تمدن موجب بوجود آمدن مذهب است.
این نظریه هیچگاه دلیل شیوع و رواج عقاید مذهبی و کیفیات مشابه ی آنها را توضیح نمی دهند
اما این مقاله اینطور ادامه میدهد:
"برای شروع بحث من واژه ی "ضیافت" را پیش می کشم و اینکه ضیافت همان قربانگاه است. سئوال دقیق این است که چرا تمامی ضیافت ها( از بدویان گرفته تا توده های مذهبی کنونی) با ریزش خون آغاز می شود؟ چرا ضیافت قربانگاه است؟ چرا ما وقتی صاحب مالی می شویم یا موفقیتی کسب می کنیم ، بخشی از آن را به دوستان شیرینی می دهیم یا خرج صدقه و زکات می کنیم؟ می توان یک جواب سرراست به آن داد . جوابی که درست است اما کافی نیست : در دوره کشاورزی ، انسان ها یادگرفتند که هنگام برداشت از زمین ، باید مقداری از آن را به خود زمین باز پس دهند تا کشت دوباره از نو انجام گیرد. بنابراین همیشه باید مقداری از آنچه طبیعت به تو بخشیده رابه خود ِ طبیعت بازپس دهی. شما با این کار زمین را مدیون خودتان می کنید او این دین را به شما دارد که آنرا با محصولات و دفع بلایا جبران نماید."
و در ادامه :
"تسخیر ابزار تولید و زمین که موجب پیدایش جامعه طبقاتی شد ، وقتی میسر شد که خدایان معابد ، کاهنه ها و نمایندگانی در روی زمین پیدا کردند. تسخیر ابزار تولید یک برتری اتفاقی و توفق یک اقلیت بر اکثریت نبود بلکه منشا آن مبادلات نمادین و قربانی شدن مازاد تولید است. بنابراین حیات مذهبی همسان با حیات جامعه طبقاتی است. قربانی کردن مازاد تولید ، امر اجتماعی را به صورت یک قربانگاه بوجود آورد. قربانگاه شکل نخستین جامعه طبقاتی است. ضیافتی که توده ها در آن قربانی می شوند. این حرف بدان معنا نیست که هیچگونه مبادله ارزشها میان انسانها صورت نمی گرفت بلکه منظور این است که مبادله ی نمادین و نه مبادله ی ارزشها ، بنیان شکل گیری امراجتماعی بوده است.
اما قربانی کردن مازاد تولید ، آنطورکه معمولا می پندارند صرفا یک مبادله برای فرونشاندن ِ خشم خدایان و دورکردن ِ بلایای طبیعی نبوده است. قربانی کردن مازاد تولید ، نمادی از قربانی کردن ارزش مصرف انسان است . انسان با مازاد تولید به چیزهایی که تولید می کند ارزشی می دهد و با اعطای این ارزش ، میل خود را هم می شناسد . اما در اولین مرحله ، انسان با قربانی کردن ارزش مصرف است که آنرا می شناسد. یعنی با درک ارزش مصرف به مثابه ی غیاب آن . در اسطوره ی آفرینش خوردن میوه ممنوعه ، نمادی است از درک ارزش مصرف که منجر به سقوط انسان از بهشت اسطوره ای شد و همانطور که می دانیم سقوط آدم نمادی است از سقوط انسان به جامعه طبقاتی.
پس دلیل شکل گیری جامعه طبقاتی ، قربانی شدن ارزش مصرف است."