Che Guevara چه گوارا

Che Guevara چه گوارا


*



کانون وبلاگ‌نویسان ایران


نه به اعدام




Atom 1.0
RSS 2.0

لينك ها

کانون وبلاگنويسان ايران پنلاگ
کانون وبلاگنويسان ايران وبلاگ اعضا

شبح
سياهكل
آتش
گل کو
companero che
سرزمين آفتاب
مطالعات فرهنگی رادیکال
قاصدک مبارز
ناهید رکسان
سعيد سامان
من و پالتاک
ایسکرا
نيك آهنگ كوثر
ملا حسني
شادی شاعرانه
با حسی به سرخی خون ایستاده ام
يک گيله مرد
لندني
بادبان
تا آزادی
گلشن سنتر
خواندني ها
آزادی نو
خسن آقا
نانا
شمرنامه
سیپریسک
خرس مهربان
این بشر زمینی
رک گو
یزیدم
قمارعاشقانه
حاشیه دو نفری
داستان‌گو
اصغرآقامعروف به هادی خرسندی
آفساید
پنجره گشوده-عزيزِِی
دوستداران احسان طبری
بامداد
گوشزد
نگاه
وب . آ . ورد
و چه و چه و چه
علی جوادی- اتحاد کمونیسم کارگری
سیامک ستوده
آزادی بیان
نشريه دانشجويي بذر
کمونيست
هواداران سازمان فداييان اقليت
دانشجوی کمونیست
اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابي
(YCO) سازمان جوانان کمونيست
گزارشگران بدون مرز
مبارزه برای لغو اعدام
(مانیها(تخصصی شعر


آرشيو

نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
ژوئن 2005
مهٔ 2007
سپتامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
دسامبر 2009

اعضای پن‌لاگ


This page is powered by Blogger. Why isn't yours?
    ۱۰ آذر ۱۳۸۳



از عموهايت
احمد شاملو
نه به خاطر آفتاب نه به خاطر حماسه
به خاطر سايه بام کوچکش
به خاطر ترانه اي
کوچکتر از دست هاي تو

نه به خاطر جنگل ها نه به خاطر دريا
به خاطر يک برگ
به خاطر يک قطره
روشن تر از چشم هاي تو

نه به خاطر ديوارها - به خاطر يک چپر
نه به خاطر همه انسان ها - به خاطر نوزاد دشمنش شايد
نه به خاطر دنيا - به خاطر خانه تو
به خاطر يقين کوچکت
که انسان دنيايي است

به خاطر آرزوي يک لحظه من که پيش تو باشم
به خاطر دست هاي کوچکت در دست هاي من
و لب هاي بزرگ من
بر گونه هاي تو
به خاطر پرستويي در باد، هنگامي که تو هلهله مي کني
به خاطر شبنمي بر برگ، هنگامي که تو خفته اي
به خاطر يک لبخند
هنگامي که مرا در کنار خود ببيني
به خاطر يک سرود
به خاطر يک قصه در سردترينِ شب ها تاريک ترين شب ها
به خاطر عروسک هاي تو، نه به خاطر انسان هاي بزرگ
به خاطر سنگفرشي که به تو مي رساند، نه به خاطر شاهراه هاي دوردست
به خاطر ناودان، هنگامي که مي بارد
به خاطر کندوها و زنبورهاي کوچک
به خاطر جار سپيد ابر در آسمان بزرگ آرام

به خاطر تو
به خاطر هر چيز کوچک هر چيز پاک بر خاک افتادند
به ياد آر
عموهايت را مي گويم
از مرتضا سخن مي گويم.


نوشته چه گوارا درتاريخ: ۹/۱۰/۱۳۸۳ ۰۸:۱۳:۰۰ بعدازظهر

|