Che Guevara چه گوارا

Che Guevara چه گوارا


*



کانون وبلاگ‌نویسان ایران


نه به اعدام




Atom 1.0
RSS 2.0

لينك ها

کانون وبلاگنويسان ايران پنلاگ
کانون وبلاگنويسان ايران وبلاگ اعضا

شبح
سياهكل
آتش
گل کو
companero che
سرزمين آفتاب
مطالعات فرهنگی رادیکال
قاصدک مبارز
ناهید رکسان
سعيد سامان
من و پالتاک
ایسکرا
نيك آهنگ كوثر
ملا حسني
شادی شاعرانه
با حسی به سرخی خون ایستاده ام
يک گيله مرد
لندني
بادبان
تا آزادی
گلشن سنتر
خواندني ها
آزادی نو
خسن آقا
نانا
شمرنامه
سیپریسک
خرس مهربان
این بشر زمینی
رک گو
یزیدم
قمارعاشقانه
حاشیه دو نفری
داستان‌گو
اصغرآقامعروف به هادی خرسندی
آفساید
پنجره گشوده-عزيزِِی
دوستداران احسان طبری
بامداد
گوشزد
نگاه
وب . آ . ورد
و چه و چه و چه
علی جوادی- اتحاد کمونیسم کارگری
سیامک ستوده
آزادی بیان
نشريه دانشجويي بذر
کمونيست
هواداران سازمان فداييان اقليت
دانشجوی کمونیست
اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابي
(YCO) سازمان جوانان کمونيست
گزارشگران بدون مرز
مبارزه برای لغو اعدام
(مانیها(تخصصی شعر


آرشيو

نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
ژوئن 2005
مهٔ 2007
سپتامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
دسامبر 2009

اعضای پن‌لاگ


This page is powered by Blogger. Why isn't yours?
    ۱۲ آبان ۱۳۸۳


جمعه، 14 فروردين، 1383
احزاب و گروه هاي سياسي در ايالات متحده آمريکا- قسمت اول و دوم

حزب دموکرات: Democratic Party (DNC)
حزب دموکرات يکي از دو حزب سياسي مهم در آمريکاست . حزب دموکرات از فراکسيون هاي متفاوتي تشکيل شده که فراکسيون هاي اصلي آن از چپ به راست به قرار زير است!

1-سوسيال دموکرات هاي چپ مثل باربارا لي- دنيس کوکنيچ و انجمن مترقي کنگره
Barbara Lee, Dennis Kucinich and the Congressional Progressive Caucus

2-سنت گرا هاي ليبرال مثل هيلاري کلينتن و تد کندي
Hillary Clinton, Nancy Pelosi and Ted Kennedy

3-راست ميانه مثل جو ليبرمن و اتحاد سگ هاي آبي در کنگره و شبکه جديد دموکراتها
,the Congressional Blue Dog Coalition
New Democrat Network وJoe Lieberman

4- راست محافظه کار
Evan Bayh, Dick Gephardt, Tom Daschle


حزب جمهوري خواه: Republican Party (RNC)
حزب جمهوري خواه نيز يکي از دو حزب سياسي مهم در آمريکاست . حزب جمهوريخواه نيز از فراکسيون ها و قطب هاي متفاوتي تشکيل گرديده که از راست به چپ از قرار زير است!

1- محافظه کاران سنتي مثل جورج دبليو بوش- و کلوپ رشد
George W. Bush, Denny Hastert, Bill Frist وClub for Growth

2-راست مذهبي مثل فدراسيون ملي مجمع جمهوري خواهان و ائتلاف مسيحيان
Trent Lott, John Ashcroft
, National Federation of RepublicanAssemblies
Christian Coalition Theو

3- ميانه روها و مدرنيست هاي قديمي شعبه نيکسون –راکفلر مانند کولين پاول و جريان مشارکت جمهوريخواهان و کميته اصلي جمهوريخواهان
Colin Powell, George Pataki, the Republican Main Street Partnership, the Republican Leadership Council
Republican Mainstream Committee The و

4- آزاديخواهان مثل رون پال و کميته آزادي جمهوريخواهان
Ron Paul and the Republican Liberty Caucus

ساير احزاب
توضيح : در انتخابات قبلي آمريکا ساير احزاب مجموعآ حداکثر 7 درصد راي ها را دارا ميباشند.

احزاب سبز(براي شناسايي مواضع و طيف هاي مختلف سبز به مقاله انديشه سبزها در همين بلاگ مراجعه شود):

حزب سبزهاي ايالات متحده Green Party of the United States (Green Party)
اين حزب از احزاب محيط زيست گرا مانند احزاب اروپايي محيط زيست گرا ميباشدEuropean Greens . اين حزب بدليل اينکه در انتخابات سال 2000 رالف ندرRalph Nader را بعنوان کانديد معرفي کرد از طرف ليبرال دموکراتهاي حزب دموکرات مورد انتقاد قرار گرفت. اين حزب بشدت در بين آمريکاييان در حال گسترش است و در آينده ايالات متحده نقش مهمي بازي خواهد کرد.

حزب سبزهاي سبز ايالات متحده آمريکاThe Greens/Green Party USA (G/GPUSA)
اين حزب سبز داراي عقايد چپ تر در مورد مسائل اجتماعي است و بسياري از عقايد آن نزديک به عقايد کمونيستي و همچنين سبزهاي اکولوژيست راديکال است. اين حزب نيز از رالف ندر پشتيباني ميکند و با حزب سبزهاي ايالات متحده همکاري کاملي را دنبال ميکند.

حزب ناسيونال سوسياليست آزاديخواه سبز آمريکا Libertarian National Socialist Green Party
اين حزب يک حزب نازي تمام عيارولي تآديب شده است! ظاهرآ بايد از احزاب سبز طرفدار تصفيه نژادي واکو فاشيستي باشد ولي اعلام ميکند که اينطور نيست. بهر حال من از عقايد اين حزب سر در نياوردم اگر دوستان توانستند از روي لينک سر دربياورندکه اينها چه مي گويند به من هم بگويند!


احزاب ماري جوانا!!!:

حزب ريشه سبز آمريکا Grassroots Party
اين حزب از نظر اعتقادي از احزاب سبز ميباشد ولي بروي مسئله قانوني کردن کشت ماري جوانا و حشيش متمرکز است. اين حزب در واقع شاخه مينوسوتا از حزب ليبرال است.

حزب ماري جوانا(علف) Pot Party
اين حزب فقط تاکيد بر قانوني کردن کشت ماري جوانا دارد. اين حزب سعي در برقراري ارتباط با سياستمداران آمريکايي خصوصآ پارلمان ايالات متحده آمريکا داردUSA Parliament.

حزب ماري جوانا ايالات متحده U.S. Marijuana Party
اين حزب نيز فقط تاکيد بر قانوني کردن کشت ماري جوانا دارد .


****هدف احزاب طرفدار کشت ماري جوانا پايان دادن به جنگ ماري جوانا در آمريکا و ناتوان کردن مافياي مواد مخدر در آمريکاست .




احزاب صلح طلب:

حزب صلح و آزادي Peace & Freedom Party
اين حزب در سال1960 بعنوان يک حزب چپ گراي مخالف جنگ ويتنام بوجود آمد.اين حزب از مارکسيست لنينيست ها- تروتسکيست ها و چپ گرا هاي غير کمونيست تشکيل شده است.

حزب طرفداران صلح طلب ايالات متحده U.S. Pacifist Party
حزبي کاملآ طلح طلب که براي کاهش بودجه نظامي آمريکا به ميزان صفر تلاش ميکند. اين حزب داراي اعتقادات چپ بوده و مخالف تسليحات اتمي است. اين حزب مدتي است سياست سکوت را در پيش گرفته.

حزب متحد صلح Pansexual Peace Party !
اين حزب نيز داراي عقايد چپ بوده ولي خود را خيلي جدي فرض نميکند. وبلاگ اين حزب هميشه داراي يک مقاله کوتاه ولي خيلي تند بر عليه ليبرالها است.
---------------------------------------------------------------------

احزاب ليبرال :

حزب ليبرال( آزاديخواه) Libertarian Party
اين حزب را نه ميتوان چپ و نه راست ناميد. اين حزب به آزادي هاي تمام عيار فردي معتقد است ( آزادي مواد مخدر- آزادي ازدواج هم جنس بازان – آزادي انتخاب –آزادي آموزش خانگي (بجای مدرسه)– ضد کنترل اسلحه و ضد ماليات و....) اين حزب به آزادي کامل اقتصادي معتقد است و ضد قوانين حد اقل دستمزد است. . رون پاولRon Paul که هم اکنون در حزب جمهوري خواه است در 1988 رياست اين حزب را بر عهده داشت و همچنان ارتباط خود را با اين حزب(ليبرال) را دارد.

حزب نور آمريکا Light Party
اين حزب از احزاب ليبرال محسوب ميشود و به حزب سبزها نزديک است. بنظر ميرسد که نوعي حزب ليبرال با ريشه يهودي است .

حزب کارگر Labor Party
حزبي ليبرال است که از چند اتحاديه کارگري تشکيل ميشود. اين حزب مخالف هردو حزب جمهوريخواه و دموکرات است و معتقد است که اين دو حزب حقوق کارگران را ضايع ميکنند. اين حزب نوعي حزب ليبرال کارگري است.

حزب چند سرمايه داري Multicapitalist Party
شعار اين حزب "سرمايه داري براي تمام مردم به تساوي " است.ولي هرگز مفهوم اين شعار را توضيح نميدهد. عمومآ از احزاب ليبرال محسوب ميشود و موافق آزادي هاي فردي است و معتقد است يک همه پرسي در مورد برسميت شناختن آزادي هاي فردي بايد برگزار شود.



احزاب اصلاح طلب:

حزب اصلاح طلب Reform Party
اين حزب توسط يک ميلياردرآمريکاييRoss Perot حمايت ميشود و داراي عقايد مستقل است. در انتخابات 2000از جورج دبليوبوش حمايت کرده و اين حزب ضد کنوانسيون هاي اقتصادي گات و نفتا ميباشد.( اصلاح طلب جمهوري خواه)


حزب اصلاح طلب آمريکا American Reform Party
حزب اول آمريکا America First Party
اين احزاب مشوق سنن خانوادگي- آيين ها- مسئوليت پذيري –قانون گرايي و حقوق عمومي انساني و استقلال و رشد اقتصادي است. اين احزاب از نامزدي رالف ندر Ralph Nader از حزب سبزها در انتخابات سال 2000 دفاع کردند. (اصلاح طلب چپ)

حزب تحريم Prohibition Party
اگر شما اصلاح طلب ومحافظه کار هستيد و مشروبات الکلي نمی نوشيد به اين حزب بپيونديد! اين شعار حزب است. اين حزب از جمع شدن افراد مافوق محافظه کارمسيحي – ضد آزادي مواد مخدر و ضد کمونيست تشکيل شده است .(اصلاح طلب راست)

سومين حزب The Third Party
حزبي است که بنا را برهمکاري با تمام احزاب ديگر گذاشته و ميانه رو است و هدفش ايجاد اتحاد در آمريکا در قرن 21 است.(اصلاح طلب پست مدرن!!!)


احزاب مذهبي :

حزب ميراث آمريکا American Heritage Party
يک حزب دست راستي بسيار مذهبي است که موافق اداره امور بر اساس کتاب مقدس ميباشد. اين حزب از احزاب بنياد گراي مسيحي است. البته اين حزب بسمت تمايلات محافظه کار ملي در حال حرکت است. ( يک چيزي مثل ملي مذهبي هاي خودمان ولي مسيحي)

حزب مسيحيان فالانژيست آمريکا Christian Falangist Party of America
اين حزب شاخه آمريکايي حزب فالانژيست لبنان ميباشد Lebanese . اين حزب معتقد است که نيروهاي اهريمني ميخواهند تمدن مسيحي غرب را نابود سازند . امآ اين نيروهاي اهريمني کدامند؟ اسلام راديکال- سوسياليزم- کمونيزم- نئو نازي ها- فراماسونها- طرفداران سقط جنين- رفاه طلب ها- طرفداران حقوق هم جنس بازان و نويسندگان داستانهاي پورنو!



احزاب دست راستي افراطي :

حزب نازي آمريکا American Nazi Party
اين يک حزب نازي با استفاده از يونيفرم و صليب شکسته است. اين حزب از فاشيستها- نژادپرستان سفيد پوست و ساير نژادپرستان دو آتشه با تاکيد بر نژادآريايي تشکيل شده است. هدف اين حزب تشکيل يک جمهوري آريايي از سفيد پوستان وغير سامي ها از نژاد اروپايي است. اين حزب از اخراج يهودي ها و غير سفيد پوستان از تمامي مشاغل دولتي و خدماتي و نهايتآ اخراج آنها از ايالات متحده آمريکا تآکيد دارد.

حزب فالانژيست آمريکا American Falangist Party
اين حزب طرفدار عقايدآخرين ديکتاتور اسپانيا فراسيسکو فرانکو ميباشد.عقايد فرانکو مخلوطي از عقايد فاشيستي – ملي گرايي افراطي و محافظه کاري کاتوليک مسيحي است. اين حزب مخالف فرهنگ مادي- بدنبال لذت زودگذر - خودپسند و نفساني فرهنگ آمريکاست.

حزب دلاوران(کوکلاس کلان) Knights Party
اين حزب معتقد به برتري نژاد سفيد –ضد يهودي-ضد کاتوليک است و به KKK معروف است . اين حزب ترور هاي زيادي را در ابتدا در جنوب آمريکا انجام داد ولي در طي 40 سال گذشته اين حزب طرفدارانش را از دست داده است.

حزب آمريکا American Party
حزبي بسيار محافظه کار و کوچک است که موافق داشتن اسلحه – ضد ماليات و مخالف فدراليزم در آموزش و پرورش –مخالف سازمان ملل –مخالف کمونيزم و سوسياليزم است و مخالف سرسخت قوانين مربوط به حفظ محيط زيست است! و شديدآ از لغو نفتا( قرارداد تجاري با مکزيک) پشتيباني ميکند.اين حزب همچنين مخالف قوانين حد اقل دستمزد است.
---------------------------------------------------------------------

مابقي احزاب آمريکا شامل احزاب قانون گرا – احزاب ناسيوناليست و احزاب چپ را در فرصت بعدي معرفي خواهم کرد و در نهايت تحليل خودم را از اين تحقيق خواهم نوشت.

دوستان گرامي لطفآ اگردر مورد معادل يابي ها اشتباهي رخ داده ذکر نماييد.


سه شنبه، 11 فروردين، 1383
من و سينما
اين مطلب را به بهانه خواست دوستي مينويسم که در جريان بحث سينمايي – وبلاگي شبح از من خواسته بود برايش چند فيلم خوب رامعرفي کنم.
راستش نسل ما نسل سينما روهاي حرفه اي بوده است ولي سينما رو هايي که آنقدر ها سينما را جدي نميگرفتند و يا جدي گرفتن سينما رااز جواني شروع نکردند بلکه از ميان سالي شروع کردند.
من خيلي دير فهميدم که سينما خيلي جدي تر از آنست که من فکر ميکنم. شروع آن با فيلم سه اپيزودي " دستفروش" کار محسن مخملباف بود. شايد در حال حاضر بنظرم اين فيلم يک شاهکار نباشد ولي به من فهماند که سينما خيلي جدي است . قبل از آن من کارهاي بسيار خوبي از سينما گران خارجي و ايراني ديده بودم ولي اصولآ براي من سينما جدي نبود.
امآ در نسل قبل و بعد از ما اوضاع بگونه ديگري بود. نسل قبل از ما با آثار کلاسيک و بسيار تآثير گذار- سينما را شناخت و نسل بعد از ما تحت تآثيرمد جديد جدي بودن سينما پرورش يافت و فيلم ها را بسيار موشکافانه و آگاهانه نگاه کرد- البته بوجود آمدن ويدئو نيز تآثير خودش را داشته است.
من فيلم هاي زيادي ديده ام ولي بدليل ندانستن وزن هر اثر سينمايي در تاريخ سينما اهميت لازم را به ديدن آن نداده ام و ارتباط بين اسم فيلم و محتواي آن در ذهنم شکل خود را نيافته است. البته اين بدليل حافظه ضعيف هم هست ولي مثلآ در مورد رمان براي من اينگونه نيست. رمان را ميتواني با سرعت دلخواهت بخواني – سرعتي که در برخورد اثر هنري و ذهنيت تو به عنوان مخاطب نا خود آگاه انتخاب ميشود.
کنترل سرعت خواندن و امکان دوباره خواني يک جمله و سريع خواني جمله بعدي مهمترين پارامتر در تآثير گذاري بيشتر رمان و شعر نسبت به سينما است. حالا يکي مثل تارکوفسکي در سينما پيدا ميشود که آنقدر سرعت را کم ميکند که تآثير گذاري تضمين شود –البته کمي حوصله آدم سر ميرود- ولي فيلم هاي تارکوفسکي در ذهن مخاطب کاملآ حک ميشود.
مثلآ وقتي اسم " همه‌ي مردان رئيس جمهور" را ميبريد من ميدانم که فيلم را ديده ام ولي به ياد نميآورم که موضوع آن دقيقآ چي بود .تا کمي از موضوع نگوييد شکل داستان در ذهنم شکل خودش را نمي يابد.
شناخت سبک و گرايش فکري کارگردان- شناخت ژانر فيلم- دانستن سال و کشور توليد کننده وشناخت کارگردان هم سبک مهمترين تضمين در دريافت درون مايه يک فيلم خوب است. ديدن متوالي فيلم هاي يک فيلمساز ونه اتخاذ روش از هر چمن گلي نيز بسيار مهم است.


يكشنبه، 17 اسفند، 1382
8مارس روز جهاني زن گرامي باد
اين مطلب را بدر خواست ترانه مينويسم:

روز جهاني زن را در شرايطي گرامي ميداريم که در همسايگي ما افغانستان زنان به تازگي از زير يوغ رژيم زن ستيز طالبان رها شده اند و درزير يوغ رژيم شيعي –آمريکايي جديد به فعاليت بر عليه تبعيض ادامه ميدهند .اين روز را در شرايطي گرامي ميداريم که زنان عربي حوزه خليج فارس هنوز هم براي حق رآي و ايجاد شرايط برابر در حکومت هاي مردسالار عربي مبارزه ميکنند. روز جهاني زن را در شرايطي گرامي ميداريم که زنان همسايگان شمالي ايران در آسياي ميانه براي رهايي از چنگال مافياي تجارت فحشا مبارزه را شروع کرده اند. روز زن را در شرايطي گرامي ميداريم که زنان در همسايه غربي ما عراق هنوز داغدار کودکاني هستند که دولت بوش با بمب هايش آنان را به خاک و خون کشيده است . روز زن را در شرايطي گرامي ميداريم که واحدهاي پيشمرگ زنان کرد عراقي هنوز هم پيشمرگ دولت بوش هستند. روز زن را در شرايطي گرامي ميداريم که رژيم منفعت طلب پاکستان مجبور به پذيرش مواردي از حقوق زنان گرديده است.
و اما روز زن را در شرايطي گرامي ميداريم که همه يک صدا ميگويند انقلاب بعدي ايران انقلابي زنانه است.

کليپ ۸ مارس-آينه
http://www.ayene.com/8march/index.html

خشونت عليه زنان در کشورهای غربی-بی بی سی
http://www.bbc.co.uk/persian/news/story/2004/03/040304_shr-amnestywoman2.shtml

۸ مارس: تجمع در پارک لاله در اعتراض به خشونت عليه زنان-پيک ايران
http://web.peykeiran.com/net_iran/irnewsbody.aspx?ID=12568

٨ مارس روز برافراشتن پرچم آزادى زن عليه حکومت اسلامى- مهرنوش موسوی
http://m-mussavi.persianblog.com/

ويژه نامه ی ۸ مارس روز جهانی زن منتشر شد-دادامن
http://dadaman.5u.com/

قرار نبود در سال 1908 تظاهرات کارگری در میامی وفلوریدا به خاک وخون کشیده شود-آتش
http://atash3.blogspot.com/

عيد انقلابي زنان!- ضمير سرخhttp://redcat.blogspot.com/



پنجشنبه، 9 بهمن، 1382
هان به پای
با عرض معذرت از تمامي دوستاني که منتظر مقاله احزاب سياسي آمريکا بودند – متآسفانه فرصت نشد که
تحقيق را تکميل کنم .مي ماند براي آينده !

به مناسبت خيزش جديد کارگران ايران و کشته شده پنج کارگر در شهر بابک و همچنين به مناسبت سالگرد رستاخيز سياهکل اين فرياد رساي جوان سلحشور ايراني شعري از برتولد برشت را برايتان مي نويسم:

وچون انسان انسان است
نيازمند است به غذا –چاره چيست
وعده پوچ سيرش نميکند
وعده غذا نمي شود

پس چپ دو سه
ياله چپ دو سه
به پيوند به پايگاهت رفيق
به صفوف متحد کارگران
چون خود نيز کارگري

وچون انسان انسان است
نيازمند است همچنين به پوشاک
وعده پوچ نمي پوشاندش
حتي با بوق و کرنا

پس چپ دو سه
ياله چپ دو سه
به پيوند به پايگاهت رفيق
به صفوف متحد کارگران
چون خود نيز کارگري

وچون انسان انسان است
زير چکمه له شدن وسيله است
او نه کس را برده خود خواهد کند
نه شود برده کسي

پس چپ دو سه
ياله چپ دو سه
به پيوند به پايگاهت رفيق
به صفوف متحد کارگران
چون خود نيز کارگري

و چون کارگر کارگر است
بر او کسي آزادي نبخشد
رهايي پرولتاريا
از خود پرولتر است

پس چپ دو سه
ياله چپ دو سه
به پيوند به پايگاهت رفيق
به صفوف متحد کارگران
چون خود نيز کارگري


شنبه، 29 آذر، 1382
انديشه سبزها و چشم انداز آن
مقدمه :
انديشه سبزها يکي از جديترين رويکردي هاي انسان معاصر به جهان هستي است . رويکردي که در مراحل تکوين ايدئولوژيک قرار دارد . شايد انديشه سبزها از معدود تفکرات بشري است که قبل از نهايي شدن مراحل ايد ئولوژيکي طرفداران بسيار پيدا کرده است .طرفداراني با عملکرد هاي بسيار بسيار متفاوت – ازراديکال ترين تشکيلات چريکي گرفته تا راست گرا ترين سياستمداران امروزي . از معتقدان به دموکراسي پارلماني گرفته تا منتقدان معتقد به دموکراسي شورايي . در اين جا سعي خواهم کرد تا با برخوردي بدون پيش داوري هاي جزمي به يکي از بزرگترين انديشه هاي معاصرکه باوجود ناشناس ماندن تآثيرات شگرفي در مناسبات سياسي از خود بجا گذاشته است بپردازم . بي شک طيف هاي مختلف اين انديشه تآثيرات بسيار زيادي در مناسبات سياسي-اجتماعي و فرهنگي 100 سال آينده بشرخواهند گذاشت.

اين مقاله با استفاده از متن پنج قسمتي با عنوان " جهان بيني سبز" از امير مومبيني –عضو حزب سبزهاي ايران و مقايسه تطبيقي با کتاب فلسفه و انديشه سياسي سبزها نوشته پروفسور اندرو دابسون و از فعالين احزاب سبز در اروپا و ترجمه محسن ثلاثي تهيه شده است . هدف از اين مقاله آشنايي هموطنان عزيز با طيف هاي مختلف فکري در انديشه سبز و چالش مورد نظر بخش مهمي از سبزها با جهان سرمايه داري و همچنين کشورهاي سوسياليستي و بررسي اجمالي تحولات تاکنوني اين انديشه مي باشد.

توضيح : در ايران دو حزب سبزها وجود دارد که شايد هريک نماينده دو طرز تفکر از دو گرايش جهاني مي باشد . حزب سبزهاي که در خارج از ايران تشکيل شده و عضو شوراي ملي مقاومت مي باشد و حزب سبزهايي که در ايران وجود دارد و با حفظ يک فاصله کم ازجمهوري اسلامي سعي در رسيدن به اهداف خود دارد.

قسمت اول "جهانبيني سبز" بازگو کننده نظرات کلي سبزها و تضادها و بازخوردهايي است که سبزها نسبت به گرايشات فکري دارند- مي باشد:
از نظر سبزها وجود يک جنبش مستقل زنان خصو صآ در کشورهاي جهان سوم ضروري است . اين موضوع وقتي اهميت مي يابد که بدانيم يکي از شاخه هاي اصلي جريانات سبز فمينيسم-بومشناختي است .براي اهميت اين موضوع به نظرات دابسون بر ميگرديم:
ارزش هاي زنانه به خاطر حاکميت مردسالاري در تاريخ بشر بي ارزش شناخته شده اند و اين وظيفه فمينيست هاي بوم شناس طرفدار " تفاوت" است که ارزيابي دوباره و مثبتي از اين ويژگي ها به عمل آورند.... اين فيمينيستها خواستار ارزيابي دوباره و مثبتي از ويژگي هاي زنانه اند و ضرورتآ نمي خواهند ويژگي هاي مردانه از بين روند بلکه بيشتر به دنبال تعادل ميان اين دو ويژگي هستند.
در بخش بعدي سرمايه داري به چالش کشيده ميشود .چالشي بسيار ريشه اي (راديکال) که بازگو کننده نظرات گرايشات مطرح سبزها مي باشد. لازم به تذکر است که انتقاد سبزها از سرمايه داري (کاپيتاليسم) انتقادي بسيار راديکال است . اگر نگوييم که راديکاليزم آن به اندازه راديکاليزم انديشه مارکسيستي است –بدون هيچ شک و شبهه اي ميتوان گفت که انتقاد سبزها از سرمايه داري به اندازه انتقاد مارکس و مارکسيستها از سرمايه داري عميق است.
سبزها سرمايه داري را مظهر استثمار طبيعت ميدانند و معتقدند که سرمايه داري کره زمين را به کالا تبديل کرده است.
انتقاد از سرمايه داري در انديشه سبز تا بدانجا پيش مي رود که انتقاد ازجنبش سوسياليزم (چپ سرخ) را ميبايست در پرتو انتقاد از سرمايه داري بررسي نمود.از نظر سبزها- جنبش سوسياليستي بر آمده از عصر مدرنيته و صنعت است و مانند کاپيتاليسم مدافع رشد توليد و رفاه و رشد مصرف مي باشد . تضاد اصلي سوسياليزم با کاپيتاليزم در موضوع مالکيت ابزار توليد است و چپ ها در دفاع از منافع مردم از شيوه هاي ارضاي خواستهاي مصرفي استفاده ميکنند. در مورد نظريه ديا ليکتيک تاريخي انديشه سوسياليستي نيز سبزها مدعي اند که" سير ناگزيرتحول تاريخي " با "سيرسود انگيخته تاريخ" يکي انگاشته ميشود.

همانطور که مشاهده ميشود انتقاد سبزها از کاپيتاليزم بسيار ريشه اي و بنيادي است -بي دليل نيست که سرمايه داري غرب از انديشه سبز بنام "بنياد گرايي سبز" نام ميبرد و در مقابل گروهاي تندرو آن بيش از هر نوع نگرش بنيادگرايي عکس العمل هاي سرکوب گرانه نشان ميدهد. نکته بعدي انتقاد نه چندان سفت سخت سبزها از تمايلات سوسياليستي است .

باز هم مي بينيم که انديشه زيست بوم گرايي (اکولژيسم ) سبزها که معتقد به راديکاليسمي انقلابي در دفاع از اکولژي است در تمام دنيا بسوي زيست مداري سوسياليستي (-سوسيال- بيوسنتريزم) که مدافع راه حل هاي سوسياليستي براي مناسبات دروني جامعه بشري است پيش ميرود.

قسمت دوم –چهار گرايش سبز
قسمت دوم متن "جهانبيني سبز" به تفکيک انديشه هاي سبز مي پردازد و نگرش همفکران خود را نيز ذکر ميکند .هرچند اندرو دابسون تفکيک گروهاي سبز و نام گذاري سبز بر همه آنها را قبول ندارد و تفاوت مابين را تفاوت نوعي و نه درجه اي ميداند.
هدف اصلي جنبش سبزها دفاع از زيست بر کره زمين است که انسان بخشي از آنرا تشکيل ميدهد - بدينواسطه نام "جنبش سبز" گويا نيست و "جنبش زيست" نام بهتري براي آنست.

1- سبزهاي ميانه رو يا محيط زيست گرا (environmentalist):
سبزهاي طرفدار راه حلهاي مديريتي و معتقد به حل مسائل در چهارچوب سرمايه داري را محيط زيست گرا مينامند.
البته از نظر دابسون يا دابسو انديشه سبز يک انديشه کاملآ مستقل و يک جهان بيني کامل است که قابل جمع شدن با سرمايه داري نيست و از نظر او هرچند نظرات محيط زيست گرا ها تآثيرات مثبتي بروي زيست در روي کره زمين خواهد گذاشت ولي از ديد تئوريک بي ارزش مي باشد چون نه تنها با کاپيتاليزم قابل اختلاط است بلکه با هر نوع سيستم فکري مانند ديکتاتوري و ... قابل مخلوط شدن است .مثال مشخص دابسون در اين مورد مثال معروف باران اسيدي است . او ميگويد: محيط زيست گرا براي حل مشکل باران اسيدي نصب فيلترگاز کربنيک و... را روي دودکش ها پيشنهاد ميکند ولي زيست بوم گرا ها (اکولژيست ها) ميگويد باران اسيدي نشانه درک نادرست امکانات و يا الزامهايي است که در ذات همنشيني اجتماع موجودات زنده و غير زنده وجود دارد.

2-I- زيست بوم گرايي (ecology ism):
معتقد به راديکاليسمي انقلابي در دفاع از کل اکولژي در جهان هستي.

2-II- زيست مداري (bio-centerism):
معتقد به ارائه راه حل هاي سوسياليستي براي مناسبات درون جامعه بشري گرايش سوسيال بيو سنتريزم و يا جامعه گرايي زيستمدار است که معتقد به عدالت اجتماعي منطبق و هماهنگ با امکانات جامعه است.

گرايش هاي2-I &2-II با آنتي تزي و سرانجام سنتزي از گرايش محيط زيست گرا بوجود آمده است .محيط زيست گراها ميگويند که در چهارچوب جامعه موجود امکان انجام اصلاحات و اقدامات کافي براي تحقق هدفهاي زيست محيطي وجود دارد پس بايد در مبارزه قدرت شرکت کرد ولي گرايش انقلابي بوم گراها و زيست مدارها بر اين معتقد است که اگرچه اصلاحات مفيد و زندگي بخش است ولي بدون بازسازي شيوه توليد –نظام جامعه و نظم جهاني نمي توان مسائل فرا راه زيست را حل نمود و برنامه خود را بر اساس دو رکن تعادل طبيعي (هماهنگي بشر با ضرورتهاي زيستي ) و عدالت اجتماعي (بازسازي جامعه بر اساس سوسياليزم وانترناسيوناليزم ) قرار مي دهد.
سبز انقلابي معتقد است مبارزه با کاپيتاليزم فکري و فرهنگي "توده مردم مصرف زده" تعيين کننده پيکار سبز انقلابي است.
اين نوع گرايش هرچند بدليل مخالفت با مظاهر مدرن زندگي(افزايش ماليات خودروهاي شخصي-برچيدن نيروگاههاي اتمي –کاهش خودروهاي شخصي- تغيير مناسبات و پروسس هاي توليد صنعتي) نوعي نارضايتي در بين اقشار مختلف ايجاد ميکند ولي بدليل اينکه معتقد به" جنبش هدف" در مقابل"جنبش قدرت" است بادوري گرفتن ازقدرت سياسی استفاده از خواستهاي رفاهي مردم براي رسيدن به قدرت سياسي را مورد نقد قرار ميدهد.

3- اکو فاشيزم ((eco-fascism :
اکو فاشيزم جرياني است که ميکوشد حل مسايل زيستي را با تصفيه هاي ملی و نژادي و تآمين فضاي حياتي براي قبيله برتر گره بزند . اين گرايش تا بدانجا پيش رفته که ايدز را براي آفريقا لازم ميداند . از نظر آقاي اميرمومبيني و همچنين از نظر من اين گرايش بزرگترين و ترسناکترين خطر سياسي آينده جهان است.
بخش سوم" جهانبيني سبز" به اتخاذ موضع در مقابل ايالات متحده –شوروي سابق-چين و سوسيال دموکراسي آلمان مي پردازد و گزارش مفصلي از نابودي بزرگترين جنگلها در آفريقا و آمريکاي لاتين ميدهد . بنظر او انسان در شرايط فعلي از مرز سرخ زيست محيطي عبور کرده و اظهار نظر کاپيتاليستها که ميگويند" سبزها مبالغه ميکنند" يک دروغ بزرگ تاريخي است.

بخش چهارم بحثي بسيار ايدئولوژيک در مورد مصرف ميباشد .
با کمي جسارت ميتوان گفت در زمينه مصرف -"انسان کاپيتاليسم" موجودي وحشي و جانوران موجوداتي متمدنند.
مفهوم توليد مصرف:" مصرف" تبديل به کالايي شده است که براي رفع نيازمندي هاي سرمايه و سودسرمايه ميباشد ودر جهان فعلي "مصرف" نام ديگر بازار است . ماشين توليد سرمايه نه در خدمت سير کردن انسان بلکه در خدمت سير کردن "هيولاي مصرف" است امآ "سرمايه" ميداند که اگر "هيولاي مصرف" سير شود خود از ميان خواهد رفت پس هيولاي مصرف بايد سيري ناپذير بماند.

ودر انتهاي اين قسمت مفهوم جديد "رفاه" از ديد سبزها : مفهوم جديدي از "رفاه" بايد آفريده شود-تنفس هواي پاک-آشاميدن آب گوارا-شنا درآب زلال –کشاورزي بر زمينهاي بار آور-برخورداري از لايه محافظ اوزون و شناور بودن در درياي عظيم اکسيژن .

در بخش پنجم به ضرورت کنترل جمعيت پرداخته شده است و نگرش مذهبي که توليد مثل را الهي مي داند مورد انتقاد قرار گرفته است. طبق آمارهاي اثبات شده بين رشد جمعيت و تخريب محيط زيست نسبتي مستقيم بر قرار ميباشد . در اينجا نيز سوء استفاده سياسي فاشييستها از مفهوم کنترل جمعيت مورد نقد قرار گرفته است .

پانويس:
در اين مقاله سعي شد که با استفاده از کتاب فلسفه و انديشه سياسي سبزها نوشته اندرو دابسون و متن "جهانبيني سبز"آقاي مومبيني به بررسي تحولات انديشه سبزها بپردازم . در مقالات بعدي به موقعيت سياسي و بحثهاي پيراموني انديشه سبز خواهم پرداخت.




چهارشنبه، 12 آذر، 1382
نقل از سایت مانیها-سایت تخصصی شعر در ایران

http://www.maniha.com/
Elvard – Paul پل الوار
پل الوار Paul Elvard، در سال 1895 در «سن‌دني» به دنيا آمد. پس از پايان جنگ بين‌المللي اول به جمع طرفداران نهضت سوررئاليسم كه باني آن «آندره برتون» بود پيوست و در اينجا بود كه با «لوئي آراگون» شاعر معروف فرانسوي آشنا گرديد. پس از اينكه اعضاء طرفدار اين نهضت با هم اختلاف پيدا كردند و خود را از اين مجمع بيرون كشيدند او نيز از انجمن سوررئاليست‌ها جدا گرديد و مانند آراگون كه قبل ا زاو به كمونيست‌ها پيوسته بود به حزب كمونيست فرانسه ملحق شد. در طي جنگ دوم جهاني الوارو آراگون در رأس شاعراني بودند كه دليرانه براي حفظ وطن خود با آلمان‌ها مي‌جنگيدند و اشعار خود را به عنوان سلاحي در مبارزه با آلمان‌ها به كار مي‌بردند. پل الوار با اينكه از نهضت سوررئاليست‌ها كناره گرفته بود ولي هرگز از شيوه شعر سوررئاليسم روي نگرداند. وي به سال 1952 در شهر پاريس درگذشت. مجموعه اشعار او به ترتيب عبارتند از: پايتخت درد، زندگي بي‌درنگ، گل براي همه و جريان طبيعي.

آزادی
ترجمه : فرهاد والی
بر دفترچه ترانه هايمبر ميز، بر درختانبا نقشی بر شن، با نقشی بر برفنامت را خواهم نوشت
بر هر صفحه که می خوانمبر هر صفحه ی سفيدبرخاکستر کاغذها يا بر سنگ خوننامت را می نويسم
برعکسهای طلايیبر زره جنگجويانبر تاج هر شاهنامت را نوشتم
بر جنگل و صحرابر آشيانه و بر سرو کوهیبر انعکاس کودکی امنامت را نوشتم
بر مرمر شبهابرسفيدی نان روزهابر همه ی فصلهای موعودنامت را می نويسم
بر هر وصله آبی در آسمانهای سربیبر برکه در آفتاب پوسيدهبر آبراه زندگینامت را می نويسم
بر دشتها، بر افقبر هر بال هر پرندهبر آسياب سايه هانامت را نوشتم
بر هر وزش غروببر دريا، بر کشتی هابر کوهستان ديوانهنامت را می نويسم
بر جوش و خروش ابرهابر عرق طوفانبر بوی نا و انبوهی باراننامت را می نويسم
بر هر مساعدتبر پيشانی دوستانمبر هر دست کمکنامت را می نويسم
بر پنجره شگفتی هابر لبان شنوندهبه مراتب برتر از سکوتنامت را خواهم نوشت
بر بهشتهای بر باد رفته امبر فانوسهای دريايي مخروببر ديوارهای ياسنامت را نوشته ام
بر غيبت بی آرزوبر برهنگی تنهايیحتی بر قدمهای مرگهنوز نامت را می نويسم
بر سلامت بازگشتهبر خطر بيهودهبر اميد بی عداوتنامت را می نويسم
و با قدرت يک کلمهزندگی ام را دوباره باز می يابممن زاده شدم تا ترا بشناسمتا ترا نام دهمآزادیپل الوار


جمعه، 23 آبان، 1382
گوشه ای از يک نقد:


در اين شک نيست که نفس دولت اصولآ ماهيتی طبقاتی دارد ولی ماهيت طبقاتـی دولـــت سرمايه داری و يا ماقبل آن اثبات گر نياز به يک دولت اقتدارگرای سوسياليستی نيست. بحث اساسی ميزان اعمال قدرت دولت سوسياليستی است و تمام مکانيزم های کنترل از پايين انديشه چپ(که درهيچيـــک ازواقعآموجود های دولت سوسياليستی در سالهای اول بدليل نياز به تغييرروابط ساختاری وپس ازآن بد لــيل آسيب در زمان تصميم گيری و ايجاد کندی در توسعه اقتصادی اعمال نشد ) برای کنترل يک دولت بسيــــار مقتدر کافی نيست.

خلاف نظر بسياری نا کارآمدی اقتصاد سوسياليستی موجب فروپاشی پی در پی دولتـهای مذکــور نبود ولی اعمال قدرت بی رويه و سانتراليزم نامحدود و کنترل نشده موجب نارضايــتی عمومـی و فـروپاشی بلوک سوسياليستی شده است.
ارنستو چه گوارا


جمعه، 30 آبان، 1382
چشم انداز سوسياليزم مدرن
در اينجا مي خواهم گريزي به کتاب چشم انداز سوسياليزم مدرن نوشته آدام شاف –ترجمه فريدون نوايي و نشر آگاه داشته باشم .کتاب آدام شاف در سال 1988در آلمان به چاپ رسيده است وبا نگرشي ارو- کمونيستي (کمونيسم اروپايي ) مشکلات جنبش کارگري را(قبل از فروپاشي اتحاد شوروي) به چالش مي کشد. آدام شاف لهستاني تبار و ساکن آلمان است:

شاف در جايي مي گويد : معضل اساسي جنبش کارگري معاصر رنجوري و ضعف آنست که باعث مي شودجنبش نتواند به نحو شايسته اي به وظاعف پر اهميت خود در برابر جامعه عمل کند. .... مايلم اعتراف کنم که با تمام وجود سوسياليستي انقلابي هستم و هدفم از اين انتقادات تحکيم جنبش کارگري از طريق غلبه بر معايب و نقايص کنوني آنست.

در بخش اول اين کتاب ارزيابي جنبش کارگري در گذشته وحال را انجام مي دهد و با نگاهي از درون کشورهاي توسعه يافته به بررسي و نقد دوران ماقبل و ما بعد استالين مي پردازد و اينکار را در قالــــــب خاطرات ويا به تعبير آندره مالرو ضد خاطرات انجام مي دهد. در انتها گريزي به کاهش افکار عمومي به جنبش کمونيستي و اشاره به اثرات سوسياليزم در کشورهاي توسعه نيافته دارد که مانند بسياري از ارو کمونيست هاي اروپايي سوسياليزم را ضرورتي بعد از توسعه يافتگي مي داند .

در بخش دوم به انقلاب صنعتي دوم که در حال جايگزيني ماشين با قسمتي از فعاليتهاي فکري انسان است مي پردازد و از خود بيگانگي نوع جديد ايجاد شده توسط ماشين را منتج به بر قراري نوعي سوسياليزم تدريجي و غير قهر آميز مي داند. در انتها نيز گريزي به سوسياليزم آمريکاي جنوبي مي زند و بدون تحليل از آن عبور مي کند:

.....يکي از پديده هاي بسيار جالب در کشورهاي آمريکاي لاتين پيدايش ايدئولوژي الهيات رهايي بخش است که داراي ريشه عميق اجتماعي و به نحوي ارتدوکسی کاتوليک و مارکسيزم را به هم گره زده است که هم مي تواند براي واتيکان و هم براي جنبش مارکسيستي مسيله ساز شود.

در بخش سوم کتاب به بررسي تضاد هاي جديد ايجاد شده در درون کشور هاي توسعه يافته مي پردازد :

در هر حال واقعيت اين است که –خلاف آن چه به نظر ميرسد-درست در هنگامي که به علت ضعف و بحران کشور هاي سوسياليستي موجود از هر سو بانگ بر خاسته که مارکسيسم به مثابه تئوری و ايديولوژي دچار ور شکستگي شده است يکي از اساسيترين تزهاي مارکسيستي يعني ضرورت دگرگوني روبنايي اجتماعي به تبعيت از زير بنا آشکارا به اثبات مي رسد.بدون اينکه بخواهيم درباره ي چگونگي شکل آينده اقتصاد اين جوامع و ساختار طبقاتي آن به عنوان پي آمد انقلاب علمي-فني به بحث بپر دازيم مي توان با قطعيت گفت که انقلاب صنعتي معاصر که در برابر ديدگان ما دارد صورت مي گيرد در چهارچوب نظام اجتماعي کنوني فضاي کافي براي رشد و نمو در اختيار ندارد زيرا مناسبات توليدي حاکم (به ويژه با وجود مالکيت خصوصي) مانع شکوفايي کامل آنست.

در انتهاي کتاب با عنوان "پي نوشت" نامه آدام شاف را به نبيره اش در سال 2050 ميلادي مي بينيم و در انتها لطيفه اي روسي که خالي از انديشه نيست :

دبير کل خسته از کار روزانه –کار کردن واقعآ آسان نيست!- سر ميز تحريرش به خواب مي رود.غفلتا بيدار مي شود و لنين را روبروي خود مي بيند –زنده و سر حال (لنين سالهاست که ديگر در ميان ما نيست) لنين حي و حاضر در مقابل او ايستاده است .دبير کل بر آشفته مي پر سد "ولاديمير ايليچ چه مي خواهيد –چه بايد بکنيم ؟" لنين با تبسم مي گويد :مي خواهم وضعيت را با اعضاي دفتر سياسي بررسي کنم ولي بايد اطلاعاتم را تکميل کنم . لطفآ تمام اسناد حزبي بعد از مرگم را برايم بیاوريد.
بعد از مطالعه اسناد که بدرازا ميکشد لنين همه اعضا را جمع مي کند و نظرش را مي گويد:
"رفقا! من از وضعيت اطلاع يافتم.همه چيز را از نو شروع مي کنيم .فردا به زوريخ سفر خواهم کرد"

ارنستو چه گوارا


نوشته چه گوارا درتاريخ: ۸/۱۲/۱۳۸۳ ۰۱:۳۹:۰۰ بعدازظهر

|

Comments:
Great work!
[url=http://lfkmbcti.com/rvxy/ulzy.html]My homepage[/url] | [url=http://zgbctwil.com/sisd/cxmx.html]Cool site[/url]
 
Well done!
My homepage | Please visit
 
Good design!
http://lfkmbcti.com/rvxy/ulzy.html | http://dpygvqqv.com/dfew/yoaa.html
 
ارسال یک نظر