Che Guevara چه گوارا

Che Guevara چه گوارا


*



کانون وبلاگ‌نویسان ایران


نه به اعدام




Atom 1.0
RSS 2.0

لينك ها

کانون وبلاگنويسان ايران پنلاگ
کانون وبلاگنويسان ايران وبلاگ اعضا

شبح
سياهكل
آتش
گل کو
companero che
سرزمين آفتاب
مطالعات فرهنگی رادیکال
قاصدک مبارز
ناهید رکسان
سعيد سامان
من و پالتاک
ایسکرا
نيك آهنگ كوثر
ملا حسني
شادی شاعرانه
با حسی به سرخی خون ایستاده ام
يک گيله مرد
لندني
بادبان
تا آزادی
گلشن سنتر
خواندني ها
آزادی نو
خسن آقا
نانا
شمرنامه
سیپریسک
خرس مهربان
این بشر زمینی
رک گو
یزیدم
قمارعاشقانه
حاشیه دو نفری
داستان‌گو
اصغرآقامعروف به هادی خرسندی
آفساید
پنجره گشوده-عزيزِِی
دوستداران احسان طبری
بامداد
گوشزد
نگاه
وب . آ . ورد
و چه و چه و چه
علی جوادی- اتحاد کمونیسم کارگری
سیامک ستوده
آزادی بیان
نشريه دانشجويي بذر
کمونيست
هواداران سازمان فداييان اقليت
دانشجوی کمونیست
اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابي
(YCO) سازمان جوانان کمونيست
گزارشگران بدون مرز
مبارزه برای لغو اعدام
(مانیها(تخصصی شعر


آرشيو

نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
ژوئن 2005
مهٔ 2007
سپتامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
دسامبر 2009

اعضای پن‌لاگ


This page is powered by Blogger. Why isn't yours?
    ۱۲ آبان ۱۳۸۳


جمعه، 27 تير، 1382
آسيب شناسي حركت اجتماعي ـ سياسي 18 تير

در اين مقاله سعي مي كنم دليل عدم استقبال از حركت اجتماعي ـ سياسي 18 تير را بررسي نمايم .

الف ) خواستگاههاي اجتماعی

خواستگاه هاي اجتماعي تحولات اخير سياسي ـ اجتماعي ايران طبقه متوسط شهري است . طبقه اي كه خواستار حضور فعال و خلاق در عرصه اجتماعي است و اين نياز در چهار چوب تنگ حكومت فعلي بدست نمي آيد . اما اينكه چرا خواستگاه اصلي حركت هاي اخير را طبقه متوسط شهري مي دانم و چهار طيف اجتماعي طبقه مرفه شهري ، طبقه مرفه روستايي ، طبقه كارگر و روستائيان را جدا از اين حركت قرار مي دهم بدلايل زير است :

1- طبقه مرفه شهري:
طبقه مرفه شهري خلاف تضاد فرهنگي كه با حكومت جمهوري اسلامي دارد مناسبات اقتصادي محكمي با متوليان حكومتي و ساختارهاي سياسي ـاقتصادي جمهوري اسلامي دارد كه اين مناسبات طي دوران صدارت هاشمي رفسنجاني تثبيت گرديده و منافع اقتصادي طبقه مرفه شهري با منافع جمهوري اسلامي سازگار گرديده است . باز شدن محدود فضاي اجتماعي جامعه در دهه 70 و ايجاد مراكزي براي جذب پول تضادهاي اصلي طبقه مرفه ايران با حكومت جمهوري اسلامي را تا حد قابل قبولي براي طيف وسيعي از طبقه مرفه ( كه برخي از آنان نو كيسه هاي توليدي جمهوري اسلامي هستند ) حل نموده است و اعتراض نهايي اين طبقه را محدود به صدا در آوردن بوق اتومبيل ها آنهم نه جهت اعتراض بلكه جهت نوعي تفنن كرده است .

ـ طبقه مرفه روستايي : 2
بي شك خواستگاه اصلي روحانيت شيعه در ايران فئوداليزم مي باشد . افراد شاخص روحانيت از ميان طبقه مرفه روستايي مي باشند و پيوندهاي اجتماعي و فاميلي و عاطفي بسيار زيادي با فئوداليزم روستايي ايران دارند. شروع حركت آيت ا.. خميني در مخالفت با زير فشار قرار گرفتن فئوداليزم بوده و بدين واسطه حمايت گران اصلي از حركت ايشان در دهه 40 تا 50 فئوداليزم آسيب ديده ازاصلاحات ارضي بوده است. ارتباط تنگاتنگي بين فئوداليزم و روحانيت درايران وجود دارد كه اين ارتباط فراتر از يك بده بستان اقتصادي است .

3ـ روستائيان :
روستائيان مذهبي ترين طبقه اجتماعي در ايران هستند . دوري روستائيان از سياست و حرمت قابل توجهي كه روستائي نسبت به روحانيت قائل است و نا آگاهي و عدم اطلاع كافي از كم و كيف تشكيلات سياسي جمهوري اسلامي تماماَ موجب دوري اين طبقه ارزشمند اجتماعي از تحولات ايران است .اين موارد در قسمت هاي مركزي ايران بيشتر خودنمائي مي نمايد ولي روستائيان در استانهاي مرز نشين با توجه به مراودات فرهنگي و اجتماعي با ساير كشورها و همچنين مخالفت سنتي با مركزيت فارس عموماَ آگاهتر و هوشيارتر مي باشند .

4 ـ طبقه كارگر :
بي شك شروع كننده و پايان دهنده اصلي اكثر تحولات اجتماعي طبقه كارگر است .طبقه كارگر ايران هرگز ابزار سركوب جمهوري اسلامي نگرديد و هوشيارانه در ابتداي انقلاب از جمهوري اسلامي كناره گرفت . طبقه كارگر بدليل فروش نيروي كار احتياج به عبور از فيلترهای ايدئولوژيك جمهوري اسلامي نداشته و به اين واسطه كمترين تطبيق را ( بسيار كمتر از فرهنگيان و دانشگاهيان ) با مناسبات اجتماعي حكومت برقرار كرده است .
طبقه كارگر ايران آنچنان در هزار توي مشكلات اقتصادي دست وپا مي زند كه فرصتي براي تشكل ، انديشه و ابراز مخالفت با بنيانهاي حكومتي نمي يابد و مخالفت هاي محدودي را در زمينه هاي صنفي ادامه مي دهد . البته عدم وجود تشكل هاي مستقل كارگري و آگاهي سياسي و نقصان سواد سياسي مضاف بر علت اصلي است .

بدون حمايت اين پياده نظام اصلي تحولات اجتماعي طبقه متوسط شهري در مقابل تشكيلات منسجم سِستم سركوب منفعل مي شود و ياراي مقاومت در مقابل طرفداران پرشور ولايت را ندارد و نخواهد داشت . بدون حمايت پيگير طبقه كارگر از خواستهاي دانشجويان ، خواستهاي دانشجويي در حد يك اعتراض باقي مي ماند و جدايي دانشجو از بطن جامعه كه خواست اصلي تمام حكومت ها ست بدست مي آيد .


ب ) خواستگاههاي سياسي :

1 ـ سلطنت طلبان :
تبليغات پيگير طرفداران سلطنت كه بروي دو اهرم اجتماعي طبقه مرفه و نوجوانان و لمپنيزم سنتي ( و نه مذهبي ) متمر كز شده بود نه تنها كار ساز نبوده است بلكه با توجه به عملكرد انحصار طلب اين گروه بسياري از نيروهاي اصلي تحولات اجتماعي را از ادامه راه باز داشته است .

2ـ تحكيم وحدت و انجمن هاي اسلامي دانشجويان :
با توجه به ارتباطات خيلي نزديك تحكيم وحدت و انجمن هاي اسلامي دانشجويي با اصلاح طلبان و اعلام انصراف از برگزاري مراسم 18 تير يكي از مهمترين دلايل عدم استقبال عمومي از اين حركت اجتماعي بوده است .اصولاً تشكيلات دانشجويي تمايل چنداني در جهت بسط اعتراضات دانشجويي در سطح جامعه ندارندوخواستار اعتراضات صنفي محدود و مشخص مي باشند .سركوب دانشجويان و دستگيري بيش از 4000 نفر از آنها و پرداخت هزينه هاي بسيار زياد از طرف جنبش دانشجويي مهمترين دليل گزينش راه فوق مي باشد و بدون ارتباط ساير اقشار اجتماعي با جنبش دانشجويي اين گزينش منطقي و ناگزير است .

3ـ ملي گراها ، ملي مذهبي ها ، جمهوري خواهان :
مهمترين مشكل گروههاي فوق نداشتن تشكيلات منسجم و آسيب هاي جدي است كه توسط سركوب حكومتي و انصار به انها اعمال گرديده است - مي باشد. گروههاي فوق داراي مقبوليت نسبتاً خوبي در بين طبقه متوسط شهري مي باشند ولي با توجه به اينكه در طبقه بندي گروههاي سياسي در جهان در طيف راست قرار مي گيرند اصولاً دانش كافي براي مبارزه را از نظر نگارنده كسب نكرده اند . روش ها و اسلوب ها و راه كارهاي مبارزه سياسي در ايران مانند بسياري از كشورهاي جهان بطور سنتي توسط چپ ارائه مي گردد و راست از نظر بنیانهای فکریً در جهت حفظ نظم موجود تئوريزه مي شود . بدين ترتيب عدم تطابق بين بنيانهاي فكري و راه كار هاي سياسي لازم جهت مبارزه یکی از مشکلات مهم گروههاي فوق است .

4 ـ چپ :
شامل چپ مذهبي ، ماركسيست ها و سبزها مي شود . با توجه به اهميت مذهب در جامعه ايراني ماركسيست ها در حاشيه جامعه قرار مي گيرند و فعاليت هاي خود را بروي آگاهي طبقه کارگر و حركات دانشجويي متمركز كرده اند . متمركز شدن چپ مارکسیستی بروي خواست هاي صنفي و دوري از سياست مهمترين راه كار چپ در جهت بر قراري ارتباط با مهمترين خواستگاه اجتماعي خود يعني طبقه كارگر مي باشد . پرداخت هزينه هاي بسيار زياد بين سالهاي 59 الي 70 و كشته شدن اكثر رهبران وحذف تمام ارتباط هاي ممكن مردم ايران با اين طيف فكري از طرف جمهوري اسلامي در اين درون گرايي بي تاثير نبوده است .
چپ مذهبی مشکل مهم تری دارد –با وجود طرفداران بسيار مخالفين سر سختی حتی در بين اپوزوسيون دارد.
سبزها نيز ناشناخته اند و در جهان سوم چندان جدی گرفته نمی شوند و درسطح جهانی نيز هنوز در مراحل ابتدايی تکوين ايدیولوژيک خود قرار دارند.
ولي همانگونه كه توضيح داده شد اسلوب شناسي مبارزه طبق سنت قديمي در سياست ايران جزو قلمرو چپ می باشد و بدون حضور فعال انديشه چپ در تحولات اجتماعي ، جامعه ايران يكي از اهرم هاي اصلي تحولات اجتماعي خود را از دست مي دهد .

در خاتمه يادآور می شوم که موارد بسيار زيادی از جمله از بين رفتن و منفعل شدن نسل کار آزموده سياسی ايران و بوجود نيامدن جايگزين های مطلوب جهت طيف های مختلف فکری يکی از مهمترین مشکلات حرکات اجتماعی فوق است. بررسی های فوق با توجه به برخوردی درون گرا به تحولات اجتماعی می باشد و تاثيرکنش واندر کنش های سياسی با اتحاديه اروپا–انگلستان و ايالات متحده در نظر گرفته نشده است .

بی شک حمايت اتحاده اروپا خصوصآ فرانسه وآلمان در موقعيت بحرانی از جمهوری اسلامی و رايزنی های امپرياليزم پير انگلستان بين ايران و ايالات متحده وناتوانی تحليلگران آمريکايی از بررسی طيف های فکری مخالف جمهوری اسلامی و سپردن اختيار بدست انگلستان از مشکلات مهمی است که خارج از حوصله اين مقاله است.

ارنستو چه گوارا

چهارشنبه، 11 تير، 1382
در ميخانه ببستند خدايا مپسند که در خانه تزوير و ريا بگشايند
در حاشيه بسته شدن انجمن سياسی پرشين تاک:بستن در ميخانه ممکن است مراقبت ميخانه دار از حال می خوران باشد .ممکن است نگران عسس پيگير شب باشد .ممکن است کاسبی بهتری يافته باشد که هم دنيا را داشته باشد و هم آخرت را. ممکن است میخانه پس از هجدهم ماه باز شود ویا اصلآ باز نشود ویا شاید هم می خوردن در معابر و مناظر آزاد شود ! خدا ا چه دیدی . بر چشم بد لعنت ! اما اینکه میخانه دار مراعات حال ما مستان تشنه لب را نموده است و گفته است بروید خانه هایتان تا دست عسس به شما نرسد کمی دور از ذهن است ولی اینکه گفته است بروید خانه هایتان تا ما هم به کاسبی مان برسیم امکانش هست.بهر حال کاسبی قواعد و قوانینی دارد که اگر کاسب رعایت نکنددیگر کاسبان چه می گویند.میگویند برای اینکه کسبش سکه شود خود را به هر آب و آتشی می زند .میگویند ناشی است هنوز رسم کاسبی را نیاموخته است دکانش را کرده محل پالوده خوری دوستان .اينکه رسمش نيست به سال نرسيده ورشکست می شوی .اما شايد سمبه عسس پر زور بوده و دل نازک کاسب هراسناک . اين يکی بيشتر محتمل است. عسسی خوف انگیز و پر مو که ادامه ریشش در صفحه بعد است به سراغ میخانه دار نازک دل ما آمده تا رسم کاسبی آموزش دهد (اگر راستش را بخواهید این عسس جد و آبادش بازاری بوده و کاسبی را خوب می داند) وگفته است می آموزی و یا آموزش دهم ؟ که میخانه دار گفته است ما آموخته ابوی محترم هستیم وبودیم خواهیم بود او دست ما را گرفته و کاسبی یادمان داده .........ارنستو چه گوارا –متخلص به چه

شنبه، 7 تير، 1382
ا
نقلاب دانشجویی سال 1968در فرانسه و نهضت دانشجویی ایران
مقدمه:این مقاله را مدت هاست که می خواستم بنویسم ولی تا امروز از نوشتن آن خودداری نمودم.مقاله در موردشورشهای دانشجویی سال 1968در فرانسه می باشد که با توجه به لزوم بررسی آسیب شناختی جنبش دانشجویی ایران و نکات جالبی که شورشهای دانشجویی سال 1968 در فرانسه دارا می باشد قابل توجه است:1- حاکمیت فرانسه در زمان مذکور شورش مذکور که به انقلاب معروف است همین طیف فکری حاکم در زمان فعلی در فرانسه می باشد.2-یکی از حامیان اصلی دانشجویان ژان پل سارتر بوده و دکتر علی شریعتی از دوستان سارتر بوده است.3-بعضی از افراد طبقه متوسط این شورش را به آمریکایی ها نسبت دادند.4-اختلاف بین حاکمیت دولت(ژنرال دوگل) و مجلس در زمان مذکور در ادامه به فرازهایی از کتاب" نگاه" نوشته مصطفی رحیمی می پر دازم :تاریخ قرن بیستم وقایع ماه مه 1968 فرانسه را بدنبال انقلاب های 1789و1830و1848و1871ثبتخواهد کرد.انقلاب ماه مه 68از دانشگاه شروع شد ولی همه خاک فرانسه را فرا گرفت وسپس سرکوب شد.بی شک نهضت دانشجویی فرانسه از جنبش بین المللی جوانلن جدا نیست و همه این نهضت ها یک هدف دارند : آزادی نهضت دانشجویان از نانتر آغاز شد .حصیر آبادی درحومه فقیر نشین پاریس .دانشجویان خواستار تغییر برنامه های درسی مطابق مقتضیات روز و همچنین رفع فاصله طبقاتی با طبقه کارگر هستند.یعنی هموار کردن شکاف بین کار یدی و کار فکری در کشوری که با اصول سرمایه داری اداره می شود.قبل از شروع این حرکت دانشجویی دوگل راست گرا با اکثریت ضعیفی در مجلس در رآس حکومت است و با انحصارگری برای مجلس مرز خاصی معین کرده است. حزب سوسیالیست که به گفته ژان پل سارتر از چپ فقط نامی دارد چندان محبوب نیست و متحد آن یعنی حزب کمونیست در یک بحران برای جدا شدن از تفکرات مسکو قرار دارد.دانشجویان با هر سه این جریانات مخالفند :با دولت جناح راست مخالفند چون با سرمایه داری مخالفند –با حزب سوسیالیست بدلیل جنگ الجزایر و حمله به مصر و دنباله روی از آمریکا و با حزب کمونیست بدلیل اینکه وارد بازیهای بورژوایی مبارزات انتخاباتی شده است.پلیس به دانشگاه حمله می کندو دولت حکم بر بستن ذانشگاه سوربن می دهد .شورش آغاز می شود .پلیس با باتوم و سپر وارد عمل می شود.امتحانات دانشجویان نزدیک است.دانشجویان سنگر می سازند(به یاد انقلاب فرانسه و کمون پاریس).دولت نیروهای ویژه را وارد عمل می کندو جنگو گریز آغاز می شود.تا این لحظه تمام احزاب و سندیکاها دانشجویان را تنها گذاشته اند و آنان راآشوبگر-آلت دست دولت و یا عامل "CIA" می نامند. خشونت دولت سندیکاها را به فکر می اندازد.ناگهان تمام سندیکاها اعتصاب می کنند وتظاهرات یک میلیون نفری براه می اندازند .دولت عقب نشینی می کند.سوربن از پلیس تخلیه می شود.خواستهای دانشجویان رادیکالیزه شده و خواستار سرنگونی حکومتند.رهبران سندیکاها بر اثر القایات دانشجویان ازمواجه با انتقادهای شدیداز طرف کارگران می شوند. در میان رهبران سندیکاها و احزاب و توده کارگر شکافی ایجاد میشود.دولت شرایط را آماده می بیند و پیشنهاد مذاکره به رهبران سندیکاها می دهدوتهدید میکند در صورت عدم مذاکره آنان را اخلالگر اعلام کند.در اتحادیه ها رای گیری می شود ومذاکره رد می شود.دولت نیروی نظامی بسیج می کندو پیشنهاد انتخابات می دهد.احزاب می پذیرند و کارگران به سر کارشان بر می گردند . انقلاب پیاده نظام خود را از دست میدهدونهضت دانشجویی شکست می خورد.احتمالآ ادامه دارد ارنستو چه گوارا

جمعه، 30 خرداد، 1382
مقایسه تطبیقی احزاب و گروه های سیاسی جهان
اگر بخواهیم ماحصل حرکت های سیاسی اجتماعی قرن بیستم را خلاصه کنیم به چند کلمه کلیدی می رسیم : آزادی – دموکراسی- عدالت- ملیت- نژاد – دین –-محيط گرایی- قانون- صلح –توسعه اقتصادی-امنیت –جهان وطنی(انتر ناسیونالیسم) به کمک این دوازده کلمه می توان درونمایه اکثر تحولات اجتماعی قرن اخیر را شناخت و بازتاب این تحولات را در مبانی فکری متفکران این عصر جستجو نمود.در ادامه میخواهم بدون اینکه تعبیر مختلف هر یک از احزاب سیاسی جهان را در مورد کلمات فوق ذکر نمایم فقط با یک مقایسه تطبیقی به تاکید هریک از تفکرات مطرح در مورد کلمات فوق بپردازم وترتیب اهمیت هر یک از کلمات را برای احزاب وگروه های سیاسی مطرح کنم:احزاب محافظه کار(مانند حزب جمهوریخواه آمریکاو حزب محافظه کار انگلیس):قانون –دموکراسی- امنیت – جهان وطنی احزاب دموکرات(مانند حزب دموکرات آمریکا):دموکراسی – آزادی - توسعه اقتصادیاحزاب سوسیالیست (مانند حزب سوسیالیست فرانسه ولیبرالها در آمریکا)آزادی - دموکراسی- عدالت احزاب کمونیست :عدالت – صلح – آزادی ودموکراسی –جهان وطنی احزاب سبز:محیط گرایی(حفظ و شناخت چرخه محیط زیست)- صلح – آزادی و دموکراسی-جهان وطنی بنیاد گرایان (شامل بنیاد گرایان یهودی-مسیحی –مسلمان) :دین- جهان وطنیاحزاب نازی و فاشیست :نژاد – ملیت و امنیت - قانون احزاب ناسیونالیست:ملیت - قانون – توسعه اقتصادی - امنیت احزاب لیبرال :آزادی – دموکراسی – قانون- توسعه اقتصادی احزاب توسعه طلب:توسعه اقتصادی - قانون در اینجا لازم که موردی را متذکر شوم: برخی از احزاب وگروه ها بعنوان مثال بنیاد گرایان بعضی از موارد فوق را در درون مفهوم مورد نظرشان جستجو می کنند مثلآ آزادی در داخل دین ویا بعضی احزاب رابطه ای ارگانیک بین دو مقوله را مطرح می نمایند مانند کمونیستها در مورد آزادی و دموکراسی .موفق باشید ارنستو چه گوارا

جمعه، 16 خرداد، 1382
صلت کدام قصیده ای ای غزل؟؟
زمانی که وزیر امور خارجه ایران آقای خرازی مذاکره با آمریکاییها را اعلام نمود میدانست حفظ وتثـــــــــبیت جمهوری اسـلامی پس از 25 سال وابسته به نحوه برقراری این ارتباط است هرچند مقامــــــــات تهران و واشنگتن ماه عسل خود را در جریان حمله آمریکا به همسایه غربی ایران شروع کرده بودند وایران عــــملآ بیش از همسایه دیگر غربی یعنی ترکیه با آمرییکاییها همکاری نموده بود ولی مقامات ایرانــــــــی به اندازه هم تایان آمریکایی خود اهمیت این موضوع را برای مهمان تازه وارد خود یعنی ارتش ایالات متحده تشخیص داده بودند.با توجه به استراتژی جدید آمریکاییـها در افغانستان و عراق و خاورمیانه یعنی حمایت تلویحی از شیـــــعه درجهان اسلام در مقابل بنیاد گرایی تند و تیز سنـــــی ها و سیاست موازنـــه دوگانه شیـــــــــــعه - سنـــــــی آمریکا و سیاست موازنه دوگانه مجاهدین خلق و ســـــــــایر نیروهای اپوزوسیون - جمهوری اسلامی , حکومت ایران یک استراتژی شناخته شده را در پیش گرفت :" تحریک احساسات ضد آمریکایی به طور محدود و کنترل شده در داخل و یک نرمش خاص در سیاست خارجی در مقابل میلیتاریسم فراملی گرای آمریکایی" .زمینه سازی های اصلی برای رسیدن به اهداف تعیین شده از طرف ایران آغاز شد:1-اعلام امــــــکان برقراری رفراندم جهت رابطه با آمریکا از طرف رییس تشخیص مصلحت2-سرکوب هر چه بیشتر نیروهای ملی-مذهبی و حبس های طولانی مدت برای آنها که ارتبــــــاطات سنتی خود را با جناح غیر میلیتاریست حاکمیت آمریکا دارند .این کار جهتشناساندن طرف معامله به حزب جمهوری خواه آمریکا ضروری بود.3-تحریک آمریکاییها جهت سرکوب مجاهدین باز هم جهت شناساندن طرف معامله!اما عاقبت چه خواهد شد؟ زیرنویس:صلت: زمانی که شاعری در مدح پادشاهی قصیده ای می سرود پاداشی می گرفت .شاعر نامدار ایران احمد شاملو غزل سروده خود را پاداش قصیده میداند. ارنستو چه گوارا

جمعه، 16 خرداد، 1382
در نكوهش برتری نژادی
(قسمت اول)(از مقالات انجمن سیاسی در پرشین تاک)البته نباید فراموش کنیم که ماهیت سلطه در نظام فاشیستی متفاوت از نظامهای گوناگون سلطه دیکتاتوری که شرایط طبقاتی وسنتهای تاریخی متفاوتی دارند می باشد . تعمیم مفهوم فاشیزم به حکومتهایی مانند فرانکو در اسپانیا---سالازار در پرتغال و مک کارتی در ایالات متحده نوعی شتابزدگی است .ولی نقطه اشتراک دیکتاتوری و فاشیزم در استفاده از افراد کاریزماتیک در راس ویا نزدیک به راس قدرت است . افرادی که می توانند با اعمال قدرت به صورت برهنه ویا با ستایش برتری نو عی عظمت آفرینی کاذب بوجود آورند.بله --- ستایش برتری نوعی عظمت آفرینی بوجود می آورد که نمونه بسیار خوب آنرا در آلمان هیتلری می توان یافت ولی هرگز تحقیر واحساس حقارت آلمانی پس ار شکست در جنگ جهانی دوم را نباید فراموش کرد . احساس حقارتی که سالهاست احساسات آلمانیها را تحت الشعاع قرار داده و حتی پس ار تبدیل شدن آلمان به یکی از قدرتهای اقتصادی از مقدار آن کاسته نشده است .تکیه قدرت حکومتی بر یک شخصیت کاریزماتیک کاملآ موقتی است.تاریخ این مقوله را به وضوح عیان می کند .سقوط پی در پی سلسله های گوناگون که با از دست دادن شخص کاریزماتیک خود رو به فنا رفته اند گویای این حقیقت است .چراراه دوری برویم سقوط صدام حسین درهمین چند ماه اخیر گویای نادرستی تکیه حکومتها بر این گونه اشخاص است .ثبات این نوع حکومت بسیار اندک است واین امر را حتی از میزان حق بیمه ای که شرکت های بیمه از معاملات با حکومت های وابسته به دیکتاتوری فردی اخذ می کنند می تواندریافت .بدین سبب امنیت که شعار اصلی وسرلوحه حکومتهای فوق است یک امنیت پوشالی است .نکته بعدی اینکه دوست عزیرمان حق حیات را از بخش عظیمی از هم وطنان من که شامل ترکمن ها –عربهای جنوب ایران وحتی احتما لآ کردها –بلوچها میشوند سلب نموده اند . با توجه به اینکه مردمان مورد نظر سالیان درازیست که درزیر ستم ملی زندگی کرده اند چندان فربه نیستند ! و مواد اولیه خوبی برای کارخانه صابون سازی در دست اقدام دوست عزیزمان اسی نمی توانند باشند ضمنآ خود من نیز دارای ویژگی های نژادی مورد نظر هستم (پیشانی مسطح وبلند –صورت کشیده –چشمان قهوه ای -.....) وباز هم بدرد ماده اولیه کارخانه صابون سازی نمی خورم!!!ارنستو چه گوارا زیرنویس:گیرایی : Charisma فرمند –گیرا : Charismatic در نكوهش برتری نژادی (قسمت دوم)(از مقالات انجمن سیاسی در پرشین تاک)بله شما عظمت را نتیجه برتر اندیشی دانستید ومن این نکته را کاملآ درک نمودم ولی عرض بنده اینست که شما ماهیتآ برتر اندیشی را نتیجه برتری نژادی می دانید وبا کنار هم قرار دادن مطالب فوق به اینجا می رسیم که" برتری نژادی برتر اندیش را می سازد و برتر اندیش عظمت را و مردم ستایشگر قدرت می شوند". در نتیجه طبق یک منطق دیالیکتیکی ما به استنتاج" برتر اندیش عظمت آفرین است می رسیم".نکته بعدی اینست که شما فراموش می کنید که برتراندیش مورد نظر شما پس از مشاهده تآثیر حرفهایش بروی توده مردم خود نیز به دام افسون قدرت ایجاد شده می افتد . این افسون قدرت را از مشاهده یکی از سخنرانی های آدولف هیتلر ویا موسیلینی می توان در یافت. این افسون قدرت ونتیجه عمل فرد برتر اندیش شماست که از این به بعد فرمانروا ست.ممکن است بگویید که می توان کسی را پیدا کرد که این افسون قدرت را باور نکند ولی در آن هنگام بدون باور افسون قدرت پراکنده شدن توده مردم از کنار برتر اندیش شما ناخواسته انجام می پذیرد .نمونه آنرا می توان از حمایت مردم از خاتمی وکاهش حمایت توده ای پس از عدم بکار گیری قدرت از طرف فرد منتخب مردم مشاهده نمود.ممکن است بگویید که می توان کسی را پیدا کرد که این افسون قدرت را باور نکند ولی وانمود کند که باور دارد و از فضای ایجاد شده استفاده نماید.این دیگر عین ریاکاری است و حتمآ بازیگر غریبی است که چارلز چاپلین در فیلم دیکتاتور بزرگ خود آنرا به عریانی نشان داده است.واما انتقاد شما از عدم نقد مستقیم برتری نژادی را قبول دارم ولی دلیل من از فرا فکنی به سمت نظام دیکتاتوری و نظام کاریزماتیک چه بوده است ؟حتمآ می دانید که نظامی مبتنی بر برتری نژادی تا چه حد حساسیت سازمانهای بین المللی و سایر کشورها را ایجاد می کند .در این حساسیت ها نظام مبتنی بر برتری نژادی به سمت نظام دیکتاتوری و نظام کاریزماتیک سوق داده می شود و نتیجه آن گذر از شوونیزم و تآکیید بر ناسیونالیسم است.در نتیجه من بهتر دیدم که درباره موارد امکان پذیرتر در جهان فعلی بحثی را آغاز کنم.در مورد مسایــــــــــــــل مربوط به نژاد شناسی با توجه به تخصصی بودن موارد فوق وارد بحث نمی شوم ولی این سکوت به معنی قبول موارد عنوان شده نیست .ولی یک نکته را در این جا ضروری می دانم :آریایی دانستن تمدن ایرانی توهمی مانند اسلامـی دانستن این تمــــــــدن است . هرچند که دانشمند بزرگی مانند عبدالحسین زرینکوب تاریخ ایران را از 2500-3000 سال پیش آغاز نموده اند و آنرا رندانه آغاز تاریخ ایران نام گذاری کرده اند ولی اسناد تاریخی زیادی در مورد وجود تمدن های ما قبل آریایی تا حدود 7000 سال پیش (5000 سال قبل از میلاد مسیح) در فلات ایران وجود دارد وگویای این حقیقت است که ایران مهد تمدن و مدنیت بوده است ولی نه ضرورتآ از نوع آریا یی !!!به امید ایرانی آباد و دموکراتیک

جمعه، 26 اردىبهشت، 1382
كدام قله كدام اوج؟
زماني كه فروغ فرخزاد اين پرسش را از نظم مسلط دوران خود پرسيد نمي دانست كه روزي تاج هاي كاغذي پاره ميشوند و جاي خود را به روسري و مقنعه و چادرمي دهند وروزي ديگر در زير اين حجابها هنوز حسرت تاجهاي كاغذي بوجود مي آيد. مسلمآ پرسش طنز آميز فروغ گوشه جشمي به احياي تمدن دو هزاره پانصد ساله نيز داشته است وبا شيطتنتي فيمينيستي آنرا به مجادله دعوت كرده است.همانگونه كه تاجگذاری كاغذي ملكه ايران موجب سربلندي زن ايراني نشد حجاب اجباري مردسالاري جديد نيزدستاويزي براي سركوب بخشي از جامعه گرديد تا در هنگام ضرورت از اين بهانه براي تثبيت نظم جديداستفاده گردد.در كشوري كه بزرگترين سرانه مصرف رنگ مو را دارد عروسكي بنام سارا توليد شد تا تمايل به شبه- مدرنيسم زن ايراني پايه هاي سست مردسالاري مسلط را به لرزه در نياورد و تضاد اصلي زن ايراني با حجاب اجباري را از طريق برگشت به مليت وملي گراي حل نمايد .حفظ هويت ملي و فرهنگي دلمشغولي هر انسان آزاده جهان سومي است ولي اين داستان در كشوركه محافظه كارها وسنت گرا ها در آن براي اثبات سنت گرا بودنشان كت وشلوار گاواردين انگليسي مي پوشند كار سختي است وانسان جهان سومي را به ياد چرخ نخ ريسي گاندي مي اندازد.
وهم سبز - فروغ فرخزاد- سال1343
...
تنم به پيله تنهاييم نمي گنجد
وبوي تاج كاغذيم
فضاي آن قلمرو بي آفتاب را
آلوده كرده بود
...
كدام قله كدام اوج؟
مرا پناه دهيد اي اجاقهاي پر آتش- اي نعلهاي خوشبختي
و اي سرود ظرفهاي مسين در سياهكاري مطبخ
واي ترنم دلگير چرخ خياطي
و اي جدال روز و شب فرشها و جاروها

شنبه، 13 اردىبهشت، 1382
آيا وارطان سخن نگفت؟
اين سيْوالي است كه دربندان اين دوران از خود مي پرسند.آنان مانند اليا كازان در دادگاه مك كارتي از سير تا پياز را مي گويند وپيام خود را به دوستان و دشمنان خود مي رسانند آنان مي گويند من قهرمان نيستم و ديدگاه پست مدرن خودرا در مورد قهرمانان بيان مي كنند البته بدون عرق شرم بر پيشاني ! ولي يادمان باشد كه وارطان سخن نگفت ! و به همين دليل مانند بابك خرمدين درتاريخ ماندگار شد.البته قهرمان بودن كار سختي است و اين روزها زيا د طرفدار ندارد. شايد براي اصلاح طلبان مقاومت در زندان و فشار مفهومي نداشته باشد ولي در نظر جامعه قهرمان تعريف متعارف خود را دارد و تغيير اين تعاريف در ميانه اين كارزار فقط پوزخند نصيبشان مي كند.

جمعه، 29 فروردين، 1382
هموطن قطار سياست خالي نيست
وقتي كه مقاله هاي انجمن سياسي را با ساير انجمن ها مقايسه مي كنم به اين نتيجه مي رسم كه قطار سياست نه تنها خالي نيست بلكه خيلي هم پر وپيمان است.حتي دوستان عزيز نوشته هاي هنري خود را در انجمن سياسي مي گذارند.ميان كتابها هم كه مي گردي اوضاع بر همين منوال است. عجيب است كه در حيطه ادبيات نيز بزرگترين نويسندگان و شاعران معاصر به سياست چشمك زده اند ويا حتي به خواستگاري سياست رفته اند.براستي مي داني چرا سهراب ؟اين تقدير من انسان جهان سومي در سرزمين نفت است.اين انتخاب كردن نيست ؛اين انتخاب شدن است.اگر سينما را هنر هفتم بناميم و برنده جايزه اسكار را به تعبير سينماي هاليوود بزرگترين در عالم سينما بدانيم (با عرض معذرت از سينما تك) در آنور آب بزرگ نيز باز هم سياست راه خود را بدرون هنر پيدا مي كند و تقدير انسان جهان سومي را به تقدير انسان و حاكمان تغيير مي دهد.
در اين دوران كه انسان سهم خود را از قدرت سياسي حاكمان مطالبه مي كند؛ در اين دوران كه دموكراكسي نه به مفهوم انتخاب بلكه به مفهوم كنترل قدرت حاكمان رخ مي نمايد بــــــي شك هنــرمند را نيز از اين تقدير گريزي نيست.دو ست من سهراب كفشهاي مهمانيت را به كناري بگذار و كفش كتانيت را بپوش ؛ بايد بتواني در مقابل باتوم پليس فرار كني.حتي اگر كفشهايت را پيدا نكردي غمي نيست ؛ صف پا برهنگان پذيراي توست.


دوشنبه، 25 فروردين، 1382
هموطن سرباز مفت آمريكاييها نشو
در زماني كه جوانان ودانشجويان سرتاسر دنيا با برپايي تظاهرات ضد جنگ پيام خود را به اشغاگران آمريكايي مي رسانند جوانان سرزمين من ايران در نااميدي از دستاوردهاي جنبش اصلاح طلبي چشم به خارج از ايران دوخته اند.دوستان من ميدانم كه اميد آزادي را مي سازد و آزادي فضاي رشد و نمو انديشه را مهيا ميكند ولي نا اميدي و سر خوردگي از حركت آزادي خواهان همواره كودتا ها را ساخته است.كودتاي 28 مرداد 1332 (1952) بر عليه دكتر محمد مصدق در فضايي اينچنين به بار آمد "سرخوردگي مردم از حركت آغاز شده آزاديخوهان در آن دوران" .كودتاي آمريكايي بر عليه سالوادور آلنده و كودتاي اخير بر عليه چاوز در ونزويلا نيز در همين شرايط شروع گرديد. كودتاي در ونزويلا شكست خورد وپيام زيبايي براي ما ايرانيان به همراه آورد "تصميم نهايي در سرنوشت يك ملت توسط مردم آن كشوراتخاذ مي شود"دوستان حركت اصلاح طلبان در ايران تنها آغاز حركت بوده است و كم دستاورد بودن آن دور از انتظار نبايد باشد.با تلاشهاي شما جوانان اين حركت از خواستهاي خود در زمينه تغيير ساختارهاي سياسي فراتر رفته و راديكاليزه شده و تغيير ساختارهاي سياسي را همراه تغيير ساختارهاي اجتماعي وتغيير در نوع حكومت دنبال مي كند و در جريان مبارزه جديد
رهبران جديدي بوجود مي آيد. داروي درد جوان ايراني اميد است .

شنبه، 23 فروردين، 1382
آزادي يعني چه !!!؟
مفهوم آزادي سياسي چيست؟آيا آزادي مفهومي بورژوا-ليبرال دارد؟ويا مفهوم بورژوايي آزادي تنها يك انتزاع فكري -طبقاتي است؟امروز كه سرمايه داري فرا ملي گراي آمريكايي به خاور ميانه آمده است پاسخ به اين سْوال بيش از پيش اهميت دارد.همانگونه كه مي دانيد آزادي در حوزه هاي مختلف سياسي؛اجتماعي؛فرهنگي؛اعتقادي واقتصادي مفهوم مي يابد.تاكيد حزب جمهوريخواه آمريكا از آزادي بر وجوه اعتقادي و اقتصادي و تا حدي اجتماعي است ولي نئوليبراليسم آمريكايي بر وجوه سياسي؛اجتماعي؛فرهنگي پا فشاري مي كندوفرا ملي گرايي اقتصادي و انحصار طلب حزب جمهوريخواه آمريكا رامغاير با اصل آزادي اقتصادي بر مبناي عرضه وتقاضا در سطوح بين المللي مي داند.به نظر من برداشت بورژوايي از آزادي يك برداشت ناقص و ناكامل است و مفهوم آزادي سياسي به معناي كنترل مستقيم قدرت سياسي دولتمردان توسط مردم را نقض مينمايد وآنرا در چهارچوب حق راي محدود مي سازد. حق رايي كه همواره مورد سوْ استفاده قرار مي گيرد (هم غرب وهم جهان سوم) و شهروند آگاه را تا انتخابات بعدي بهمرخصي مي فرستد.نظر شما جيست؟

شنبه، 23 فروردين، 1382
به کجا چنين شتابان
امروز وطن من ايران در زندان ذهنـيت هاي نا همگون ما ايرانيان پاره پاره شده است از يكسو همسايه غربي ما عراق توسط اشغالگران آمريكايي به تصرف درآمده ولايه هايي از طرفداران آمريكادرايــران از اين مسيْله خوشنود هستندومصرانه زمينه حمله نظاميآمريكا به ايران را فراهم مي كنند.براستي اينان جه كساني هستند:1-طيفي از طرفداران واخورده سلطنت رضا پهلوي كه عموما در سياسـت خارجي از حزب ليكود اسراييل تبعيت مي كنند.2-طيفي از اصلاح طلبان كه سرخورده از نتايج حركت اصلاح طلبي چشم به خارج از ايران دوخته اند.3-طيفي از سرمايه داري جناح راست حاكميت كه نگران از حركت آزاديخواهان ايران در راه تغيير مناسـبات سياسي نگران تغيير در مناسـبات اجتماعي هستندوباحضور آمريكا در صحنه سياسي ايران امنيت لازم جهت حفظ مناسبات اجتماعي وسركوب هر حركت آزاديخواه را جستجو ميكنند.واما چه كساني از حضور آمريكاييان در منطقه ناخشنود هستند:1-حاكمان انحصارطلب سرزمين من ايران كه نگران منافع وحاكميت خود هستند.2-طيفي از اصلاح طلبان كه حضور آمريكا در منطقه را بهانه جديد جهت سركوب حركت اصلاحات مي دانند.3-نيروهاي چپ گرا(كمونيست ، سوسيالست و چپ مذهبي)4-ملي گرايان كه حضور نيروي خارجي را مغاير منافع ملي مي دانند.اما در اين ميانه ايرانيان با چشماني متعجب كشته شدن دهها كودك وزن ومرد عراقي را مشاهده مي كنند.با چشماني نگران سقوط بمب هاي يك تني آمريكايي را بر فراز شهر هاي عراق به نظاره نشسته اند.تانك آمريكا را نگاه مي كنند كه پنجره اتاق يك خبرنگارنافرمان رانشانه رفته است.مرد عراقي را نگاه مي كنندكه خوار و خفيف روي زمين تصرف شده عراق در مقابل آمريـــكايي وادار به زانو زدن مي شـــود.زاري مادري كه كودكــش را از دســت داده.
لنز به خون آغشته بزرگترين عكاس ايراني . آغوش تسليت طلب پدر عراقي كه خانواده اش را از دست داده.

پنجشنبه، 21 فروردين، 1382
ارتش ايالات متحده و خاورميانه

سوآَل اصلی را مطرح می کنم : آيا ارتش ايالات متحده يک ارتش آزادی بخش است؟جواب ونحوه پاسخ به اين سوال در اين دوران از تاريخ منعکس کننده نگرش پاسخگو به مناسبات ساختاری در برخورد با سردمدار اصلی سرمايداری نوين که ادعای رهبری نظم نوين جهانی را دارد؛ ميباشد.ارتش تا دندان مسلح آمريکا با شعار آزادی و دموکراسی به خاورميانه آمده است تا با سرنگونی رژيم های ديکتاتور وايجاد دولتهای به اصطلاح آزاد راه را برای نظم نوين جهانی مورد ادعا باز کند وبا اتکا به لمپنيسم قدرت ترس جهان سوم رژيم هايی ظاهراَ آزاد و باطناَ وابسته بوجود آورد.سوآَل اصلی را باز تکرار ميکنم و نظر شما را ميپرسم:آيا ارتش ايالات متحده يک ارتش آزادی بخش است؟


نوشته چه گوارا درتاريخ: ۸/۱۲/۱۳۸۳ ۰۱:۲۵:۰۰ بعدازظهر

|