Che Guevara چه گوارا

Che Guevara چه گوارا


*



کانون وبلاگ‌نویسان ایران


نه به اعدام




Atom 1.0
RSS 2.0

لينك ها

کانون وبلاگنويسان ايران پنلاگ
کانون وبلاگنويسان ايران وبلاگ اعضا

شبح
سياهكل
آتش
گل کو
companero che
سرزمين آفتاب
مطالعات فرهنگی رادیکال
قاصدک مبارز
ناهید رکسان
سعيد سامان
من و پالتاک
ایسکرا
نيك آهنگ كوثر
ملا حسني
شادی شاعرانه
با حسی به سرخی خون ایستاده ام
يک گيله مرد
لندني
بادبان
تا آزادی
گلشن سنتر
خواندني ها
آزادی نو
خسن آقا
نانا
شمرنامه
سیپریسک
خرس مهربان
این بشر زمینی
رک گو
یزیدم
قمارعاشقانه
حاشیه دو نفری
داستان‌گو
اصغرآقامعروف به هادی خرسندی
آفساید
پنجره گشوده-عزيزِِی
دوستداران احسان طبری
بامداد
گوشزد
نگاه
وب . آ . ورد
و چه و چه و چه
علی جوادی- اتحاد کمونیسم کارگری
سیامک ستوده
آزادی بیان
نشريه دانشجويي بذر
کمونيست
هواداران سازمان فداييان اقليت
دانشجوی کمونیست
اتحاديه جوانان سوسياليست انقلابي
(YCO) سازمان جوانان کمونيست
گزارشگران بدون مرز
مبارزه برای لغو اعدام
(مانیها(تخصصی شعر


آرشيو

نوامبر 2004
دسامبر 2004
ژانویهٔ 2005
فوریهٔ 2005
مارس 2005
ژوئن 2005
مهٔ 2007
سپتامبر 2007
ژانویهٔ 2008
فوریهٔ 2008
مارس 2008
مهٔ 2009
ژوئن 2009
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
دسامبر 2009

اعضای پن‌لاگ


This page is powered by Blogger. Why isn't yours?
    ۲۷ بهمن ۱۳۸۶


مهرنهاد فعال حقوق مدنی بلوچستان را آزاد کنید
یک فعال مدنی را به جرمی واهی میخواهند اعدام کنند او وبلاگنویس و بسیار جوان است .
به بیانیه پنلاگ توجه کنید!
در این مورد نوشته اند:
و ...
*********************************************************************************
تصمیم گرفته ام یک سروسامانی به این لینک ها کنار وبلاگ بدهم. پس باید یک قانونی برای قرار دادن و یا قرار ندادن لینک وضع کنم . اسمش را میگزاریم "قانون لینک"!

1- هر کسی که به من لینک دهد من هم به او لینک میدهم حتی اگر طرفدار حکومت باشد! البته نمیدانم از خوش اقبالی است و یا بد اقبالی که هیچ طرفدار حکومتی به من لینک نمیدهد – حتی پادر میانی آلیدا و کامیلو گوارا هم بی نتیجه مانده است و نه تنها هیچ کدام از جناح های اصول گرا بلکه اصلاح طلب ها هم هیچ لینک نداده اند . از میان این ملی مذهبی های پدرمرده هم یکی دونفری لینک داده بودند که پس از نوشتن مقاله ام در مورد ابراهیم یزدی آنها هم لینک را پاک کردند – توده ای ها هم یک چند نفری لینک داده اند که ما هم همچنان لینکشان را حفظ میکنیم (:

تبصره: البته میدانید که یک قوانین نا نوشته ای در وبلاگستان وجود دارد . مثلآ یک عده که میخواهند پز دموکرات منشی بدهند به این ابطحی مادر مرده و یا سایر اصلاح طلب های مادر مرده لینک میدهند بعدش هم شروع به فحش دادن به احمدی نژاد میکنند خلاصه ما نمیدانیم دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را – البته فحش دادن به احمدی نژاد جزو سنن پست مدرن است همانطور که میدانید در ایران اسلامی فقط یک مشکل وجود دارد و آنهم اسمش احمدی نژاد است و گرنه خدا نکرده ساختار حکومتی ایران چندان مشکلی ندارد اگر هم دارد با کمی اصلاح ترمیم میشود. خلاصه کلام اینکه اگر خواستید به احمدی نژاد فحش بدهید لینک ابطحی یادتان نرود(ظاهرآ این یک قانون است ولی مدون نشده است یعنی اپوزوسیون وقتی میخواهد برای اصلاح طلب ها دستمال یزدی دستش بگیرد یک فحش ی به احمدی نژاد میدهد. ظاهرآ نوعی اسم رمز است). ارتباط اش را من خوب حالی ام نمی شود ولی فکر کنم به این مربوط باشد که طرفداران اتحاد جمهوریخواهان(اسم جدید اکثریتی ها و توده ای های سابق) به اصلاح طلب ها لینک میدهند ولی اطلاح طلب ها آنها را پالون خرشان هم حساب نمیکنند خلاصه این داستان پالون خر به حساب نیاوردن در تمام وبلاگستان یک جورایی رواج دارد .

2- به تمام دوستان وبلاگی که خوشبختانه بین شان اطلاح طلب و یا آش نذری پز وجود ندارد لینک داده میشود . البته این شادی شاعرانه یک جورایی اصلاح طلب است که جهنم به او هم لینک میدهیم .مدیار هم که آخرش حالی مان نشد چه جور آش نذری می پزد هم لینک میدهیم بابت دوستی و این حرفها. زیتون هم به جای آش نذری کتلت ویت کنگی می پزه . تازه کی جرات داره لینک زیتون رو برش داره اگه زیتون عوض اش لینک منو برداره همین چند تا خواننده وبلاگ رو هم از دست میدم . البته نمیدونم چرا هرکی از وبلاگ زیتون می آد نخونده در میره. اینم از بدشانسی ماست.

3- لینک دوستان قدیمی که وبلاگشان فعال نیست را حذف کردم تا موجب عبرت سایرین گردد!!

4- از میان جوانترها یعنی وبلاگهای جنبش دانشجویی به وبلاگ "بافنده" امین قضایی لینک میدهم ، چون از نوشته هایش بسیار خوشم می آید . با بقیه وبلاگهای جنبش دانشجویی چندان آشنا نیستم و با عرض معذرت یک جورایی به توده ای ها میخورند که خوشایندم نیست. اصولآ جنبش دانشجویی نوین ایران متاسفانه تحت تاثیر و نفوذ تفکر توده ای-اکثریتی است ولی در ظاهر خیلی هم چپ میزند .تمایلی هم برای تبادل لینک از طرف آنها وجود ندارد. البته به این سایت آزادی و برابری هم لینک میدهم چون هیچ رقم به چپ رفرمیست نمی خورند البته اگر اشتباه نکرده باشم!. چند تایی هم از قدیم دوست وبلاگی بوده ایم که هنوز هم هستیم و تبادل لینک کرده ایم.

5- به سایت های احزاب و گروههای سیاسی و یا سایت های جنبش کارگری و یا جنبش زنان و سایت های خبری لینک نمیدهم چون آنوقت باید تعداد زیادی لینک اضافه کنم که برایم امکان پذیر نیست. البته به عنوان نمونه یک چند تایی لینک سیاسی اضافه میکنم.

6- تمام دوستان وبلاگی که لینکشان فراموش شده لطفآ تذکر دهند و فکر نکنند که عمدآ لینک اضافه نشده است.
7-یکی دو نفری هم هستند که خیلی با هم رفیق هستیم لینکشان هم از قدیم کنار وبلاگم هست و خیلی هم اظهار ارادت میکنند ولی لاکردارها هیچ رقم زیر بار اضافه کردن لینک من نمی روند. احتمالآ دستور تشکیلاتی دارند که لینک فلانی را اضافه نکنی ها


نوشته چه گوارا درتاريخ: ۱۱/۲۷/۱۳۸۶ ۰۴:۴۵:۰۰ بعدازظهر

|

    ۱۵ بهمن ۱۳۸۶


آش نذری فمینیستی : تساهلی اکتیویستی و یا سیاستی کاسبکارانه؟

در پی اقدام فعالین کمپین یک میلیون امضا جهت توزیع دفترچه های توضیح قوانین به همراه آش نذری واکنش های متفاوتی از سوی گرایشات مختلف انجام گرفت که من نمیخواهم در اینجا به آنها بپردازم . هدف ام از انتشار این مقاله بررسی پاسخی است که نوشین احمدی خراسانی به این واکنش ها که از نظر او به ناسزا و سکوت طبقه بندی میشود ، بود. البته ایشان در مورد تایید ها حرفی به میان نیاوردند که مسلمآ این عمل میتواند همیاری و همدلی عده ای را نیز بر انگیزد و مسلمآ هدف نهایی این استراتژی یعنی" استراتژی آش نذری" جذب نیروهای با گرایش بیشتر مذهبی به کمپینی است که توانسته امضا بخشی از نیروهای غیر مذهبی و همچنین مذهبی را در خود جمع کند. همانطور که ظاهرآ جمله معروف طبق قوانین شرع پس از جمع آوری امضا بخش غیر مذهبی به کمپین اضافه شده است (البته من اطلاع دقیقی از کم و کیف آن ندارم ولی با توجه به اینکه بخشی ازافرادکمپین امضا خود را به همین دلیل پس گرفته اند و دلیل آنرا اضافه شدن این قید که کمپین را خاص اقشاری با گرایشات مذهبی میکند ، عنوان کرده اند)
ایشان در بخش اول مقاله خود میگویند که وقتی مخالفین رژیم از مراسم ختم که امری مذهبی است برای تبلیغ استفاده می کنند چرا نباید از آش نذری برای این منظور استفاده کرد؟ دلیل اینکه اولی در چهارچوب های روشنفکر ایرانی مجاز شمرده میشود و دومی ناسزا در پی دارد را فرهنگ مردسالار غالب بر جریان روشنفکری ایران می دانند. این حرف به نظر من بیراه نیست و گویای واقعیتی است . اما هدف من از نوشتن این مقاله تایید حرفهای ایشان نیست پس میروم سراغ بخشی که ایشان شروع به دروغ گفتن میکنند و آن بخشی است که شامل تحلیل سیاسی ایشان است.

خانم نوشین احمدی خراسانی در بخشی از مقاله میگویند:
در واقع به نظرم قصه ی این واکنش ها صرفا بومی و «ایرانی» هم نیست، زیرا بخش مهمی از آن، به وضعیت بین المللی باز می گردد. عرصه روابط بین الملل بار دیگر به سمت دو قطبی شدن هرچه فزاینده تر پیش می تازد در نتیجه، هر نماد و تصویری، به خصوص«تصویر زنان» ( که یکی از موارد اصلی مناقشه بین دو قطب بنیادگرایی در سطح روابط بین الملل است) باید جایگاه اش کاملا مشخص باشد تا اگر در بافت ارزش های این دو قطب ایدئولوژیک جای نمی گیرد، بی رودربایستی، حذف شود.
دهه گذشته اما وضعیت بین المللی متفاوت بود، نیروهای میانه در قالب سازمان های بین المللی توانسته بودند تاحدودی کلیشه های رایج از زن مسلمان را تغییر دهند که نتیجه اش آن بود که تصویر «شیرین عبادی» زنی مسلمان و حق طلب که بدون حجاب ظاهر شده و حتا جرات کرده بود با مردها دست بدهد، تصویر و نمادی از زن مسلمان ایرانی بود که جای خود را باز کرد. آن زمان در سطح بین المللی سعی می شد که این تصویر در برابر تصویر «زن مسلمان چادری و منفعل» تقویت شود و البته در این رابطه، نیروهای میانه در روابط جهانی تاثیرگذار بودند.
اما این روند در کمتر از یک دهه تغییر کرد و به ویژه با گسترش آتش جنگ در خاورمیانه، نیروهای بنیادگرای دو قطب متخاصم، قدرت حیرت آوری کسب کردند. آقای احمدی نژاد و آقای بوش به سمبل دو قطب متنازع جامعه جهانی تبدیل شدند. تصویر تیپیکال از زن مسلمان خاورمیانه ای که هر قطب ارائه می کرد نشانه و فورمتی از پیش تعیین شده داشت. بازنمایی تصویر زن «شرقی» و «اسلامی» که قطب «وطنی» آن را گسترش دادند «زن استشهادی تفنگ به دست» است، و تصویر ارائه شده از سوی آن طرف معادله از زن «ایرانی»، تصویر زنی است که در خیابان های تهران برای رعایت نکردن «حجاب» سراپا خونین و مالین است.
این دو نماد برساخته از «زن»، در رویارویی با یکدیگر، به سمبل های پذیرفته شده از سوی اکثر قریب به اتفاق رسانه ها از «زنان ایران» تبدیل شدند در نتیجه، تصویر «شیرین عبادی» به نوعی از هر دو طرف به تصویر مغضوبی تقلیل یافت که باید حذف می شد. هرچند نیروهای میانه این دو قطب (به خصوص فعالان جنبش زنان در سراسر گیتی) همچنان سعی دارند تا تصویر واقعی و معتدل از زن ایرانی را تقویت کنند.


ایشان میگویند تصویری که شیرین عبادی از خود ارائه نمود یعنی زنی مسلمان که بدون حجاب ظاهر شده و حتا جرات کرده بود با مردها دست بدهد ، دیگر از طرف قدرت های غالبه در جهان خواستار ندارد .( البته این تصویری است که شیرین عبادی به عنوان یک فعال سیاسی یا اجتماعی از خود ارائه نمود و شاید تصویر واقعی او نباشد ، یعنی ممکن است ایشان اساسآ چپگرا و یا توده ای باشند ولی تصویر ارائه شده زنی مسلمان است- البته من این حرفها را اینجا مینویسم که ایشان گمان نکنند همیشه با روشی پوپولیستی میتوان به نتیجه رسید و یا تصور نکنند که با تصمیم گیران جایزه صلح نوبل که عامی نیستند ولی برای عامی ها تصمیم میگیرند ، سروکار دارند)
در این تقسیم بندی که ایشان ارائه میکنند آقای جورج بوش همدلی بیشتری با سکولارهای رادیکال دارند تا با سکولارهایی با رنگ و لعاب مذهبی. یعنی اگر قرار باشد آقای بوش بین دو تصویر مشخص از زن در جهان مثل بینظیر بوتو و شیرین عبادی در یک سمت و اوریانا فالاچی در سمت دیگر ، یکی را تجویز کند آقای بوش تصویر فالاچی را تجویز میکند. از نظر من این همان دروغ بزرگی است که خانم خراسانی احتمالآ بدلایل اکتیویستی می گویند(اشکالی ندارد هدف وسیله را توجیه میکند حتی اگر فمینیست باشی ولی فکر نکنید کسی نمی فهمد). اگر بخواهیم افغانستان و عراق و پاکستان و ترکیه را ملاک بگیریم که همه سند های زنده این دروغ گویی خانم خراسانی هستند. درعراق و افغانستان فعلی حکومتی با "رنگ و لعاب مذهبی" به غلظت کمتر و یابیشتر از خانم شیرین عبادی سر کار است و در ترکیه نیز آک پارتی بر سر کار است که رونوشت برابر اصل ترکی همان چیزی است که خانم عبادی از خودش ارائه میکند و در پاکستان نیز ظاهرآ خانم بینظیر بوتو با پادر میانی آقای بوش امکان حضور دوباره سیاسی یافت -جایزه صلح نوبل را هم ظاهرآ خانم شیرین عبادی گرفته است و جایزه نمیدانم قلم طلایی را هم داده اند جناب اکبر گنجی- صدای آمریکا هم تا آنجا که من دیده ام از گرایش "رنگ و لعاب مذهبی " حمایت تمام عیار میکند- اصولآ تمام بنگاههای خبر رسانی که یک زمانی من و خانم خراسانی آنرا بنگاههای خبررسانی امپریالیستی مینامیدیم در اختیار و درخدمت همین گرایش " رنگ و لعاب مذهبی" است.
اما نکته ای که خانم خراسانی عمدآ نمیفهمند ولی فرض میگیریم که سهوآ نفهمیده اند اینست که جنبش زنان در خاورمیانه به سمت رادیکال شدن پیش میرود ، اینکه این رادیکال شدن را ایشان امری مردانه و غیر فمینیستی می دانند بحث دیگری است ولی واقعیت اینست که جنبش زنان از چهارچوب هایی که فمینیسم وطنی میخواهد آنرا محصور کند فراتر رفته است. گرایشی که به عنوان فمینیسم در اذهان مردم وجود دارد همان زنی است با صورت خونین که پلیس دستگیرش میکند و نه زنی ملاقه به دست در کنار آش نذری . اینکه تصویرموجود از فمینیسم با فرهنگ شرقی که خانم خراسانی خود را متولی آن میدانند سازگار نیست ، امری است جد
ا.


نوشته چه گوارا درتاريخ: ۱۱/۱۵/۱۳۸۶ ۰۴:۲۴:۰۰ بعدازظهر

|